احزاب و جمعیت هااز خاطرات و تجربیات دیگرانتورکمن صحرا

توماج، مختوم، واحدی و جرجانی؛ ستاد شوراها، زمین و مبارزه دهقانان

«شورا ها را خود زحمتکشان با کمک نیروهای انقلابی درست کردند و این شوراها برای بدست آوردن حقوق زحمتکشان مبارزه میکردند. بعداز جنگ، دولت گفت: “شورا بی شورا”، اما چون نتوانست این حرف را به کرسی بنشاند، شوراهای اسلامی را راه انداخت و این شورا ها بیشتر شوراهای حامی مالكین و سرمایه دارهاست. در این شوراهای باصطلاح اسلامی، آخوندهای طرفدار زمینداران هم هستند. اگر هنوز هم می بینید مبارزات دهقانان ادامه دارد به این خاطر است که شوراهای زحمتکشان که دولت بخیال خودش آنها را منحل کرد هنوز در کنار مردم و برای مردم مبارزه می کنند.»

تو ما ج، مختوم، واحدی و جرجانی که بودند؟ چکارکردند؟ و چرا حکومت آنها را ترور کرد؟….

    در جمع مادران این چهار قهرمان شوراها نشستیم، مادر شیر محمد درخشنده توما ج، با بیان ساده و رسای خود از پسر ش گفت، از آرمان انقلابی توماج و رفقایش، از ترور آنها و مسکوت ماندن پرونده شان گفت، ازشوراها گفت و از حقوق دهقانان و جنایات زمینداران و دولت حامی آنها و اینکه آنقدر تلاش میکند تا عاملین ترور پسرش معرفی شوند. این زن زحمتکش روستائی که آثار عمری کار و استثمار را بر چهره و دستانش دارد، در پاسخ اینکه چرا حکومت فرزندان شما را ترور کرد؟ میگوید:

«توماج و رفقایش بخاطر مبارزه برای گرفتن حق و حقوق زحمتکشان توسط رژیم ترورشدند . ما آزادی و حقوق ملی مان را می خواستیم و دولت از دادن آن عاجز بود. اینها هدفشان همکاری با آخوندهائی که قبلا مجيز شاه را می گفتند، زمیندارها و سرمایه دارهابود ولی بچه های ما همیشه مبارزه میکردند، آنها خواست واقعی مردم را مطرح میکردند. دولت بخاطر همدستی در ترور توماج، مختوم، واحدی و جرجانی از افشای اسرار آن میترسد، اگر این ها در سنگر مبارزه کشته میشدند، اینقدر ناراحت نمیشدیم، چرا که میکشتند و کشته می شدند ولی دولت نامردانه آنها را کشت.بنی صدر هم در این کار دست دارد، او میداند، چون رئیس جمهور است، اگر خودش دخالت نداشت قاتل بچه های ما را معرفی میکرد، مگر خودش در تلویزیون نگفت که اینکار را میکند؟”

در مورداینکه آیا خانواده های این چهار قهرمان میل دارند برای سالروز ترور آنها مراسمی برپا شود یا نه مادر توماج به نمایندگی از طرف دیگران میگوید:

«ما مایلیم که مراسم بزرگداشت فرزندانمان حتما برگزار شود. ما از همه می خواهیم که در این مراسم شرکت کنند تا این مراسم دوباره سرآغاز حرکتی شود و راه بچه های ما را که گرفتن زمین اربابها و رهائی زحمتکشان بود ادامه دهند، این پیراهن خونین قهرمانمان است که ما بر تن کرده ایم .»

مادر در مورد شوراها و اینکه بعداز ترور رهبران خلق ترکمن، وضع شوراها چطور شد، میگوید:

«شورا ها را خود زحمتکشان با کمک نیروهای انقلابی درست کردند و این شوراها برای بدست آوردن حقوق زحمتکشان مبارزه میکردند. بعداز جنگ دولت گفت “شورا بی شورا”، اما چون نتوانست این حرف را بکرسی بنشاند، شوراهای اسلامی را راه انداخت و این شورا ها بیشتر شوراهای حامی مالكین و سرمایه دارهاست. در این شوراهای باصطلاح اسلامی، آخوندهای طرفدار زمینداران هم هستند. اگر هنوز هم می بینید مبارزات دهقانان ادامه دارد به این خاطر است که شوراهای زحمتکشان که دولت بخیال خودش آنها را منحل کرد هنوز در کنار مردم و برای مردم مبارزه می کنند.»

مادر با درکی عینی از مسائل و با همان بیان ساده روستائی، خطاب به توده ها و نیروهای انقلابی میگوید:

«مردم بايد اتحاد داشته باشند، مردم باید از شوراهای خودشان دفاع کنند، وقتی مردم متحد باشند دیگر از سپاه و ارتش نمی ترسند، مردم باید خودشان حکومت تشکیل بدهند.»

 و اما دهقانان ترکمن صحرا چه میگویند؟

بهتر از هرکسی دهقانان زحمتکش و ستمدیده ترکمن صحرا ، آنها که با توماج و رفقایش شورا را شناختند، آنها که با توماج و رفقایش مبارزه با زمیندار و ارباب را شناختند و دانستند که دشتهای وسیع و حاصلخیز ترکمن صحرا باید از آن خودشان باشد و آنها که با توماج و رفقایش کارکردند، میتوانند باین سئوال پاسخ دهند که توماج، مختوم، واحدی و جرجانی که بودند؟چه کارکردند؟ و چرا حکومت آنها را ترور کرد؟…

یکی از رفقای نزدیک توماج درباره او میگوید:

 «در طول 9 روز جنگ اول گنبد (فروردین۵۸)، جنگی که بر خلق ترکمن صحرا تحمیل شد و بهترین فرزندان ما را بخاک و خون کشید، توماج شب و روز، بدون احساس خستگی برای پایان دادن جنگ فعالیت میکرد او لاينقطع با تمام نهادها و ارگانهای رسمی و غیررسمی تماس میگرفت و خواهان پایان جنگ میشد. او و مختوم و چند نفر دیگر در مذاکرات پایان جنگ، با مقامات دولتی، بعنوان نمایندگان خلق ترکمن شرکت کردند. بعد ازجنگ کوهی از مشکلات دهقانان، خانواده هائی که شهید دا ده بودند، وضع شهر، شوراها و … بر دوش جوانان قرار گرفت و این احتیاج به مقاومت روحی و پشتکار بسیار داشت و توماج از این نیرو برخورداربود.»

 دهقان زحمتکشی، در یکی از روستا های ترکمن صحرا میگوید:

«آنها طرفدار دهقانان بودند، اربابان را بیرون کردند و زمینها را بطور شورائی کاشتند. ما از شورا دفاع میکنیم، از کشت شورائی دفاع میکنیم، شورا باید باشد. شورا اگر باشد خوب است، شورا اگر نباشد نمیتوانیم، گندم و بذر بگیریم و شورا اگر نباشد زمین را به دهقان نمی دهند. به خاطر طرفداری ازدهقانان آنها را کشتند و الان که شهید شده اند، ارباب ها دوباره تکان می خورند و زمینهایشان را دارند میگیرند، مثلا غفاری ارباب ده ما جرات کرده و زمین هایش را پس گرفته، آنموقع برای دهقانان بهتر بود و ارباب ها نمیتوانستند تکان بخورند، ولی الان تکان می خورند. ستاد خیلی خوب بود.»

 دهقان دیگری در پاسخ به سئوال مزبور ضمن اینکه به هیچان آمده و گوئی خاطره ای دردناک را به یاد ش آورده باشی، دندان به هم می ساید و تنفر و انزجار در چهره و چشمان زجردیده اش موج میزند، می گوید:

 «ما دیگر درباره رفقای شهید حرف نمیزنیم، حرفمان گلوله می شود در تفنگ، دور قلبم را خون گرفته، از توماج حرف نزن.»

لحظه ای ساکت ایستاد و اشک در چشمانش حلقه زد و به زمین خیره ماند. آرامتر که شد دنباله حرفش را گرفت.

«من هرحرفی میزنم از دهن رفقا توماج و مختوم و واحدی و جرجانی است، من قبل از اینکه اینها به ده ما بيايند هیچ نمیدانستم، آنها به ما آگاهی دادند که جلوی زمینداران و سرمایه داران بیایستیم و حقمان را بگیریم.»

دوباره مکث میکند و به وسعت سبز صحرا چشم میدوزد و سپس ادامه میدهد :

«زمین ها را دوباره می گیرند. این جنگ را به ما تحمیل کردند، ستاد جایی بود که ما از آنجا آگاهی میگرفتیم و میخواستند این ستاد از بین برود. سرمایه دارها و زمیندارها میدانستند که شوراها چه به روزگار آنها می آورد، آنها جنگ را به ما تحمیل کردند تا زمین ها را پس بگیرند. بعداز جنگ چندبار آمدندکه شوراهای اسلامی تشکیل بدهند، مردم یکصدا میگفتندکه ما شورای اسلامی نمی خواهیم و از شورای قبلی حمایت میکردند، اما شورای مرکزی میگفت که ما نمیتوانیم شورای قبلی را قبول کنیم، و باید کسانی توی شورا باشند که مسلمان و مسجد رفته و ریش بلند داشته باشند و بالاخره به زور شورای اسلامی را درست کردند. در شورای مرکزی اجازه نمی دهندکه از درد و دل خودمان و مردم حرف بزنیم، اینها نوچه های زمیندار ها هستند. همین غفاری مالک ده خودما از دادستانی حکمی آورد که زیرش نوشته بود: “اگر شورای اسلامی تائید کند، زمینهای غفاری باید پس داده شود”، شورا هم تائیدکرد.»

دهقان دیگری که تا کنون به صحبت ها گوش می داد میگوید:

«بعداز اینکه شورای قبلی را که توماج درست کرده بود منحل کردند و شورا، اسلامی شد، ۱۵۰ هکتار از زمین های “یغمائی” را از دهقانان پس گرفتند اما نتوانستند حتی با هشت تراکتور آنرا شخم بزنند در صورتی که ما با سه تراکتور هشتصد هکتار زمین را شخم زدیم. مدام ازطرف شورای مرکزی به ما میگویند: “شما کار نمی کنید، عليه اقتصاد و جمهوری اسلامی کار میکنید، در صورتی که شوراهای دولتی یا شوراهائی که افتاده دست دولت زمینهائی را که از دهقانان گرفته اند نکاشته اند.»

 دهقان دیگری نفس عمیقی میکشد و به زمین های گسترده و پربار اطرافش نگاه میکند و میگوید:

«میخواهند روحیه ما را خراب کنند، زمین ها را دارند از ما میگیرند، زمینهای باز پس گرفته شده از غفاری توسط ستاد و شوراهای ما آماده کشت بود که الان از ما گرفتند، آن وقت که زمین های باز پس گرفته از غفاری را کاشتیم و محصول را برداشت کردیم، نصف آن به هفت خانواده که روی آن زمین کار کرده بودند داده شد، آنها اگر سالهای قبل پنجهزار تومان بدست می آوردند، امسال با کشت شورائی کمترینش پانزده هزارتومان در آمد کردند، حالا میفهمی توماج و مختوم و واحدی و جرجانی کی بودند و چه کار کردند و ستاد چه جایی بود، اینها که رفتند مالک ها دوباره دارند منطقه ما را اشغال میکنند.»

سرش را بالا می آورد و بلندتر از قبل می گوید:

«اكثريت سازمان فدائی، اتحادیه های دهقانی را به جهادسازندگی و دولت واگذار کرد و میتوانیم بگوئیم که سازشکاراست. و از دهقانان فاصله گرفت و از کارگر دور افتاد حالا به هرجا و هر خانه ای که بروی حرفها روی همین است، ما قبلا همه اش از ستاد حرف میزدیم، آنموقع ستاد یک چهاردیواری بود اما از وقتی ستاد ما را و رهبران ما را از ما گرفتند، همه جاستاد شده حالا میتوانیم بگوئیم هر خانه یک ستاد است. ما امید و دلبستگی به شوراها ی اسلامی نداریم، اینها همان نقش ارباب ها و مالکین را برای ما بازی میکنند. ما از این دولت که از دشمنان ما حمایت میکند رضایت و دلخوشی نداریم ، ما نمیگذاریم که زحمات ما در جنگ و خون رفقای شهیدمان توماج، مختوم واحدی وجرجانی به هدر برود.»

 در همین اثنا برادر یکی از دهقانان به جمع می پیوندد، تازه از کار آمده، در کوره و زمین کار میکند و سنی از اون گذشته لحظه ای گوش فرا میدهد و وقتی متوجه میشود که صحبت بر سر چیست پیاله ای چای را سر می کشد و با تمام وجود می گوید:

«توماج، مختوم، واحدی و جرجانی مردم را زنده کردند. حق مردم را فئودالها گرفتند، خون های اینها که ریخته شده مبارزه باید ادامه داشته باشد. اگر برای خودشان بود، کشته نمی شدند. من از قبل اینها را میشناختم،کارمند بودند، واحدی قاضی دادگستری بود، اينها زندگی شان را برای ما گذاشتند و برای همین که از حق مردم دفاع کردند و کشته شدند».

این مردروستائی که مظهر یک دهقان آگاه و مبارز است، هنگامی که نظراتش را درباره رفقای شهید تمام کرد، سرش را پیش میآورد می پرسد: “در تهران چه خبر، مردم آنجا چه کار میکنند، مبارزه دارند،…از کردستان چه خبر، وضع خوب است؟

 و در روستای دیگری چنددهقان درباره توماج و مختوم و واحدی و جرجانی با تعریف خاطره ای چنین می گفتند:

«چند وقت پیش گروه ضربت آمده بودند به روستای ما و عليه توماج و مختوم و واحدی و جرجانی بدگوئی میکردند و می گفتندکه آنها کمونیست و ضد دین بودند، ما عصبانی شدیم و به آنها گفتیم که شما حق ندارید درباره رفقای ما حرفی بزنید. آنها رهبران ما بودند، هرچه بودند زمین را از مالکان گرفتند و به ما دادند، ما را آگاه کردند، آنها از ما حمایت میکردند و برای همین هم کشته شدند و وقتی که گروه ضربتی ها دیدند ما اینطور حرف میزنیم دیگر چیزی نگفتند و رفتند.»

 راستی که چه ساده و عمیق توده ها حامیان واقعی خود را می شناسند و از آنها تجلیل میکنند. آنها در قلب دهقانان، کارگران و همه زحمتکشان جای دارند. هرچندکه بعداز جنگ تحمیلی دوم سایه غمگین و شوم خفقان و سرکوب از سوی جمهوری اسلامی و یاس از سوی فرصت طلبان و سازشکاران “کمیته مرکزی” بر خلق ترکمن و دشتهای سبز ترکمن صحرا،گسترده شده است اما کینه و نفرت نسبت به زمینداران بزرگ و دولت حامی آنها و همه سرکوبگران خلق از دل دشت میجوشد و علیرغم متلاشی شدن ستاد و ترور رهبران خلق ترکمن توسط رژیم جمهوری اسلامی، اما به گفته ی دهقان مظلوم و ستمديده ترکمن، “ستاد چهار دیواری بود و حالا هر خانه ستادی است.»

                              برگرفته از کار. سازمان چریکهای فدایی. سال دوم. 29 بهمن 1359 ویژه نامه ترکمن صحرا

 

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن