از خاطرات و تجربیات دیگراناسنادتاریخترکمن صحراترکمن صحرادوره رضاشاه

درباره دومین نماینده تورکمنها در دورۀ سوم مجلس شورایملی چه می دانیم؟

آوغان قاضی که یکی از قضات خیلی معتبر ترکمن های جعفربای است در سال 1327 ق/1910 که در “دال گپلف” قنسول روس در اینجا مامور بوده است، آوغان قاضی را حبس نموده بعد خودش به صحرای ترکمان رفته…. بی احترامی های فوق العاده به قاضی نموده است.


 

درباره زندگی قاضی مشهور تورکمنهای جعفربای ساکن حوجه نفس اطلاعات بسیار جسته، گریخته ای در دست است.

 ایرج افشار در کتاب مخابرات استرآباد در زیرنویس مربوط به افغان قاضی چنین یادداشتی را نقل کرده است:

«درباره زندگی افغان قاضی در میان اسناد مستشارالدوله (صادق صادق) نامه ای به دستم آمد که مربوط به دوره ای است که مستشارالدوله سمت ریاست کمیسیون سرحدی را برعهده داشت و مدتی در استرآباد بود. این نامه امضاء ندارد و مورخ دوشنبه ۱۴ محرم 1336 [20 اکتبر 1917] است:

 (در عريضه رسمی حضرت وزارت پناهی عرضه داشته ام که مطالب را محرمانه حضرت عالی به عرض خواهید رسانید. مخاطب مذاکرات قونسول، کارگذار بود که من برای اجرای عدالت از طرف دولت جمهوری و مشروطیه روس مامور استرآباد شده ام. گمان نکنید دولت روسی ضعیف شده و یا من تغییر مسلک داده ام. ترتیبات من همان قسمی است که آن سفر در اینجا بوده ام و اشاره به فقره افغان قاضی نمود (افغان قاضی که یکی از قضات خیلی معتبر ترکمن جعفربای است در هزار و سیصد و بیست و هفت [1327/1910] که در اینجا مامور بوده است این قونسول که دال گپلف نام دارد به ادعای طلبی افغان قاضی را برده حبس نموده بعد خودش سوار شده به صحرای ترکمان رفته و با کار گذار  عصر طرف شده و بی احترامیهای فوق العاده به کارگذار عصر و افغان قاضی نموده است) بعد اظهار نمود که…». (دنباله مطلب به این قضیه مربوط نیست- مخابرات استرآباد. ج اول. ص 80)

 

درباره زندگی و مبارزات افغان قاضی آمده است که ایشان بعنوان وکیل تورکمنها در انتخابات دوره سوم مجلس شورایملی به مجلس راه یافته است.

اخبار مربوط به افغان قاضی در گزارش های مقصودلو به کنسولگری بریتانیا در در رشت در چندین مورد ذکر شده است که آنها را به ترتیب سنوات رویدادها می آوریم:

 16 نوامبر 1908

درباب [به حبس] کشیدن قاضی جعفربای اوغان قاضی

به امر نایب قونسول روس

 آمدن خوانین جعفربائی به [استرآباد] بنابه دعوت سالار مقتدر  [حاکم علی آباد ساری] عرض[رفته] بود، افغان قاضی ساکن خوجه نفس که از قضات جعفربای میباشد مهمان سعدالله خان سالار مقتدر بوده، روز شانزدهم همراه سالار معزز به دیوانخانه (نزد سپهدار حاکم استرآباد] میرود. روسها به واسطه مطالبه کردن شش هزار مناط خونی یک فرسخی [استرآباد] که در ملاکیله کشته بودند مدتی است با کارگذاری مذاکره می نمایند. سپهدار هم در حکومت خود به قونسول سند داده هر قدر از تراکمه جعفربای طلب دارید خودتان از آنها بگیرید. به این سبب مدیر قونسول پنج نفر قزاق و دو غلام فرستاده، افغان قاضی را زمان مراجعت از دیوانخانه کشیده به قونسولگری برده حبس می نمایند. این خبر به ایالت رسیده فوراً کارگذار را احضار نموده به قونسولگری میفرستد. گرفتن افغان قاضی باعث بر شرارت طایفه جعفربائی می شود. مدیر جواب کارگذار میگوید: اولا به موجب سند سپهدار، افغان قاضی از بستگان اسن خان و سؤیون حان از طایفه نورالی می باشد. ثانیا به اجازه سفارت من این کار را نموده ام. در صورتی که در آشوراده سی و سه دانه لتکای آنها[تورکمنها] را دریابیگی [روس] به شلیک توپ خورد نموده حکومت و کارگذار در این باب به طهران تلگراف نموده اند، تاکنون جواب نیامده، تا چه اقتضا کند. (ص 79)

18 نوامبر 1908

تعرض سالار مقتدر برای گرفتن افغان قاضی جعفربائی

 سعدالله خان سالار مقتدر حاکم فندرسک اگرچه به واسطه استعمال تریاک و نشو و نمای در شیرآباد بودن در شهر سخت میگذشت لاکن گرفتن اوغان قاضی را مدیر قونسول موجب تعرض سالار مقتدر گردیده، روز هیجدهم نوامبر آقامحمد خان سرتیپ را به جای خود گذاشته با اجزاء و سوار حرکت به سمت فندرسک نمودند.(ص 80)

  درباب آمدن تراکمه جعفربای برای خلاصی اوغان قاضی

چند نفر از خوانین طایفه نورعلی به شهر آمده دو سه روز ایالت و کارگذاران را معطل می نمایند. مدیر مزبور بیست و سوم نوامبر محرمانه ترکمانها را به قونسولگری برده شش هزار مناط دو ماهه از آنها سند گرفته، دوساعت به غروب بدون اطلاع ایالت اوغان قاضی را با ده نفر قزاق روس به سمت جعفربائی روانه نمودند. (ص 81)

 پنجم فوریه 1909

درباب گرفتن مدیر وجه از افغان قاضی

 به عرض رفته بود محمدعلی شاه محض دلگرمی ترکمانها و رعایت مشارالیه سه هزار تومان وجه بابت گمرکخانه بندر [گز را]به توسط امیر مکرم حواله داده به اوغان قاضی بدهد و چندمرتبه مشارالیه مطالبه نموده ایالت طفره می دهد. (ص 98)

 هفتم اکتبر 1911

درباب چپاول زنگی محله

هفتم ماه اکتبر سوارهای جعفربائی از قریه زنگی محله شلتوک می بردند. چند نفر اهالی برای آنها تیر خالی کرده، یک اسب سقط شد. یک مرتبه هزار و پانصد[!!] سوار زبده از تمام ایلات [تورکمن] به قریه مذکور هجوم آورده یک نفر را به قتل رسانیده به قرب سی هزار تومان [!!]  زندگانی رعیت را با نُه نفر زن بردند. چهار نفر را بین راه مسترد [کرده]، پنج نفری را خدمت محمد علی میرزا برده، توسط سوارهای رشید سلطان فوراً به شهر فرستادند. اوغان قاضی و حسین خان ترکمان اردو را برهم زده متفرق ساختند. کموسر فوراً به شهر امده اظهار داشت توی شهر ترکمان خواهد آمد. (ص 284)

  3 فوریه 1912

که درباب سوار یموت

۲۳ ماه جنواری افغان قاضی حسب الامر محمد علی میرزا در ایالات یموت رفته تهیه سوار در گنبد قابوس نموده برای رامیان حرکت نماید. (ص 297)

 جولای 1914

در باب ظلم و ستم کوچيلان [ارمنی]

 کوچیلان [ارمنی تبعه] روس سه چهار سال است در جعفربای آسیاب آبی دایر نموده کسب [درآمد] می نماید. از یک نفر ترکمانِ تبعه روس [وی]قطعه زمینی را که سالهاست در تصرف اتباع ایران بود به جزئی قیمت خریده است. یک مرتبه این نزاع مذاکره و مطرح می شود. قضات جعفربائی خریدن کوچیلان را تصدیق نمیکنند و این قطعه اراضی در جنوب بأش یوسقه واقع است. زمین نیم فرسخی عرض نیم فرسخ طول دارد. قونسول روس، خوجه نیاز خان [قارینجیک- پدر حاجی خان اوغوزی- آ.گ] را که اگنط [کنسول] است با افغان قاضی و آبا آخوند احضار به شهر نموده میگوید نوشته کوچیلان را امضا نمائید. قضات جعفربای جواب داده این اراضی متعلق است به دولت ایران کسی حق خرید و فروش ندارد. قونسول میگوید شماها در امنیت من هستید و حکماً مهر نمائید. افغان قاضی میگوید ماها محکوم به حکم احمدشاه هستیم و استرآباد را متعلق به دولت ایران میدانیم. قونسول به آنها تغیر[غضب] کرده قضات را امر به محبس می نماید. خوجه نیاز خان را میگوید نوشته امضاء کند. مشارالیه جواب [می دهد] آنچه قضات بگویند صحیح است. قونسول با اگنط هم تغییر کرده به ایشان گفت نشان دولت [روس] را بدهيد و معزول خواهید بود. [کنسول] «دولت وردی خان خوجه نفسی [پسر شوخ بای- آ.گ] را بعد از دو روز آگنط [جدید]نمود. دویست نفر تراکمه جعفربای به شهر آمده قرار بود تلگرافاً از تعدیات قنسول به طهران شکایت نمایند. قضات را مرخص نموده مراجعت نمودند. تاچه اقتضا کند. (ص 403)

 27 فوریه 1917

درباب تراکمه

  بیست و هفتم ماه مذکور سه نفر از رؤسای ترکمان که یکی افغان قاضی طایفه جعفربای و محمد خان یئلغای و حاجی آدینه بای آتابای [ باشد] از راه شاهرود به طهران رفته [از جنایات و خونریزی ژنرال مادریتوف- آ.گ] تظلم نمایند. (ص 529)

9 ژوئن 1917

درباب احضار تراکمه به شهر برای تعیین وکیل

 برای تعیین وکلای استرآباد همان تجار مشروطه خواه که حاجی شیخ حسین استرابادی را در حکومت سردار افخم به طهران فرستاده وکالت داشت [ و ] از جمله دمکراتها محسوب و فراری بود، حالیه تعرفه رسیده حضرات مشغول عنوانات وکالت حاج شیخ حسین را با مردم می نمایند. بعضی را دوستانه فریفته و بعضی را به خواهش وامی دارند رأی خود را درباره مشارالیه بدهند. برای کارهای خودشان و غرض شخصی که با نوع خود دارند وکالت حاج شیخ حسین را طالبند.

روز نهم ماه جون به قرب دویست نفر تراکمه جعفربای، آتابای، داز و دویه جی به استرآباد آمده [به] دیوانخانه رفتند. سردار رفیع به ایشان اظهار داشته یك نفر وکیل برای خودتان معین نمائید. افغان قاضی را ترکمانها به وکالت رأی داده به طهران بفرستند. تاچه اقضا کند. (ص 546)

آگست 1917

درباب سرقت

 در این مدت اغتشاش[1] از بس تراکمه آتابای و یئلغای و داز مالهای طایفه جعفربای را به سرقت برده اند ناعلاج رؤسای طایفه جعفربای افغان قاضی را رئیس قرارداده و دویست نفر از جعفربائی سوار گرفته مواجب آنها را ایلات بدهند. سوارهای مذکور برای [جلوگیری از] سرقت اموال طایفه خودشان ساخلوگیری نمایند. تاچه شود. (ص 551)

 آپریل 1918

درباب نزاع تراکمه

 طایفه قاراقچی اکثر در اترک منزل دارند. مدتی است به تجار گنبد قابوس؛ از ترکمان و استرابادی خسارت فوق العاده وارد کرده چند عرابه مال التجاره را به غارت بردند. تراکمه جعفربای به ریاست افغان قاضی به طایفه قُجق و قان یوقماز نوشته اند سوار زیادی از دو طرف حرکت به سمت سنگرسواد نموده که طایفه قاراقچی را بچاپند. یاغیها [قاراقچی ها] استقامت نکرده، فراراً به سمت قزیل آرواد و کینگ جای رفتند.( ص 594)


و اما ملا اوغان کیست؟

گفته می شود که این ملا افغان ساکن گنبد، با سران ارتش ایران در رفت و آمد بوده و ارتشیان عملیات سرکوبی نیروهای جنیدخان را از منزل همین شخص طراحی می کردند.

اولین شهردار گنبدقابوس قربانقلی سیدی معروف به قرجه سیدی در یادداشتهای خود که خلاصه ای از آن در مجله «فراغی» شماره 58 منتشر شده درباره جد خویش چنین اظهار نظر می کند:                                                       

«اوایل سال ۱۳۰۲ خورشیدی – فصل نهم ۹

با ورود ارتش شاهنشاهی رضاشاه جد پدر بزرگوارم ملا اوغان عده ای از علما و اعیان و اشراف و خوانین ایلات را دعوت کرد، جمعیت زیادی بودند پدرجد بزرگوارم در وسط مردم قرار گرفته و خطاب به مردم با صدای بلند و بلند می گفت: “ای مردم سال ها است دارید برادر کشی می کنید و چپاول و غارت و کشت و کشتار می نمائید و به نصایح علما و عقلا و دولت گوش نمی دهید از هم اکنون ایران با دولت جدید اداره می شود. دیگران ایران کهنه نیست و خودتان هم می دانید همان وزیر جنگ رضاخان است که ایران نوین را اداره می کند و می دانید و شنیده اید خوانین سایر و ایلات تسلیم دولت جدید شده تا اندازه ای اطلاع به دست آورده اید. سردار فاتح در همه جا فاتح شده و بعضی شنیده اید سپهسالارها می گویند و آن رضاشاه است.»

*******

 تهیه و تنظیم:

آ.گلی

[1]  دوره خلع حاکمیت در صحرا، فتوای روحانیون آتابای و جعفربای مبنی بر کشتن و غارت افراد طرف مقابل و سرقت اموال یکدیگر و با کشتن 7 نفر از طرف مقابل دادن فتوای بهشت رفتن توسط آخوندهای مرتجع تورکمن را دوران تورکمنچیلیک می نامند.

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن