از خاطرات و تجربیات دیگرانتورکمن صحراهنری

بیاد پیر موسیقی تورکمن؛ حوجه شرقی

وقتی که از یک تورکمن دو تارش را بگیرند، دیگر زندگی برایش مفهومی نخواهد داشت، ساز تورکمن بیان حقایق و زندگی و شادیها و دردهایش است.

پنجم ژوئن 1992 برابر 15 خرداد 1371 سالروز وفات باغشی معروف تورکمنصحرا می باشد.

بیش از 55 سال بدون خستگی دوتار نواختن و در خدمت مردم هنردوست، هنر و هنرمند بودن کار آسانی نیست. فرصتی دست داد تا با استاد دوتار و موسیقی سنتی ترکمن، خوجه شرقی دیداری داشته باشیم. پسرش آمان گلدی که خود نوازنده است به ما می گوید که پدرش قدری کسالت دارد و بعد ما را به نزد استاد که در طبقه دوم ساختمان بستری شده است، راهنمایی می کند. استاد با خوشحالی از ما استقبال می کند و از اینکه برای احوال پرسی به دیدنش آمده ایم و صحبتی هم راجع به موسیقی داریم، گره های چهره اش باز میشود و می گوید: هر وقت که صحبت از دوتار باشد، حال من خوبست.

چهار عدد دو تار در گوشه اتاق دیده می شوند. استاد یکی از آنها را بر می دارد و می گوید: من در کنار نوازندگی دوتار، خودم دوتار درست می کنم زیرا جوانان امروز به دوتار نیاز دارند. آنان به دو تار علاقه دارند و من هم وظیفه خود می دانم که برایشان دو تار درست کنم. استاد خوجه شرقی در سال ۱۲۹۹ هجری شمسی در کوموش تپه در یک خانواده صیاد متولد شده و از سن ۱۶ سالگی دوتار بدست گرفته است و هنوز هم دوتار بدست دارد و با تکیه بر آن، زندگی خود را می گذراند. او از استادان قدیمی خود از : عبدی قیجاقچی سیدی باخشی – ولیم باخشی – محمد قربان تکه و قول حاجی نام می برد. استاد می گوید که با تمام خوانندگان و نوازندگان معاصر ترکمن صحرا در اجرای برنامه های هنری. همکاری داشته است و در کنار آنان دوتار نواخته است. در این بین او از نظرلی محجوبی، عاشورگلدی گر کزی، اراز محمد باخوشی، قليچ انوری، دینی گرکزی، دردی طریک، آراز مراد آرخی، رحمان قليچ يمودی نام می برد.

استاد در سال تأسیس رادیو گرگان (۱۳۳۸) باتفاق آراز مراد آرخی و اراز کلته اولین برنامه هنری خود را در این مرکز اجرا کرده است و بعد هم در رادیو تلویزیون شهرهای مختلف ایران، با اجرای برنامه های هنری، در شناساندن موسیقی سنتی ترکمن به مردم ایران، نقش بسیار فعالی داشته است. او می گوید به مرحوم قزاق پانگ بعنوان یک شاگرد علاقه و ارادت خاصی داشته است و حدود ۱۰ سال با او کار کرده است. در واقع آن مرحوم زیر و بم موسیقی را در نزد او آموخته است و علاوه بر آن کاکا وجان، يحيى محمد زاده، بهمن دلیجه، منطق دیبایی در کوموش تپه، اتجی بحری، بایلی تکه، بایجی يمودی، آراز قُجقی، آنه محمد تاتاری نیز از جمله شاگردان او بودند که از محضر آن استاد استفاده کرده اند.

از او می پرسم که چطور به موسیقی علاقمند شده و دوتار را از چه کسی یاد گرفته است. استاد در جواب این سئوال می گوید: پدرم حاجی بورقاز نوازنده دوتار بود، بنابراین من در خانه با صدای دوتار بزرگ شدم و بتدریج به دوتار و بطور کلی به موسیقی ترکمنی علاقمند شدم و می توان گفت که پدرم اولین استاد من بود. علاوه بر این دائی های من هم در ساز و آواز دست داشتند و مرا باین کار تشویق کردند، بعدها همه چیز من دوتار شد، اشعار مختومقلی را در عروسیها می خواندم و از این کار لذت می بردم من علاقه زیادی به دوتار و خوانندگی داشتم و به عروسی ها بخاطر پول نمی رفتم بلکه دوست داشتم در جمع مردم هنر خودم را به آنان عرضه نمایم، در قدیم صفحه گرامافون بود، روی آن صفحه اواز ضبط شده بود. من به آن گوش میدادم و چیزهائی یاد می گرفتم، در واقع من با گوش دادن به صفحه ها و نگاه کردن به دست های نوازندگان. هنر موسیقی را آموختم. او به جوانان توصیه می کند که برای آموختن اول استاد خوبی انتخاب بکنند و بعد با دوتار خوب انس بگیرند و علاقه داشته باشند، در کنار این ها داشتن اخلاق نیکو را تاکید می کند. آنگاه استاد شروع به نواختن دوتار می کند. دیری نمی گذرد که عرق از سرو صورتش و از گونه هایش سرازیر می شود، آهنگ «دوستلیق مقامی» یعنی ساز دوستی را می نوازد و بدنبال آن ساز «وفا قره داشلی» را بآن اضافه می کند و می گوید این ساز بسیار قدیمی است و او آنرا از پدرش آموخته است، این ساز بیان داستان یک نوازنده است که با نواختن این ساز از اسارت دشمن رهایی یافته است.

استاد قدری هم از دریا و صیادی یاد می کند و می گوید ۱۷ سال با شیلات آشوراده همکاری داشته و مدتی هم در کومه های صیادی در کنار دریادلان سر صیاد بوده و ۷ سال در دریا پارو زده است و هم اکنون از طریق کشاورزی امرار معاش می کند و دارای ۸ فرزند (سه دختر و 5 پسر) می باشد که از این تعداد امان گلدی و کاکا دوتار می نوازند. استاد در ادامه صحبتهایش چند ترانه برایمان می خواند.

دیر وقت است، وقت رفتن فرا رسیده او دیگر سرحال است و می گوید: با آمدن شما و نواختن دوتار دوباره حالم خوب شد. هر وقت دوتار بدست بگیرم حالم خوب می شود. اما چه می شود کرد دیگر پیر شده ام و کمتر حوصله این کار را دارم، من دارم با دو تار فاصله می گیرم، گرچه دوتار همه چیز من و تکیه گاه من در زندگیم بوده است من با موسیقی زنده ام و همه چیز من در دو تار خلاصه می شود، دوتار زندگی من است، در واقع زندگی و همه چیز یک ترکمن است، وقتی که از یک ترکمن دو تارش را بگیرند، دیگر زندگی برایش مفهومی نخواهد داشت و ساز ترکمن بیان حقایق و زندگی و شادیها و دردهای ترکمن است. او این مطالب را موقع خداحافظی برایمان عنوان کرد. از استاد خوجه شرقی و پسرش امان گلدی خداحافظی می کنم، در حالیکه هنوز هم صدای دوتار او در گوشم طنین انداز است.

1371 کومیش تپه

موسی جرجانی پژوهشگر فرهنگ ترکمن  در دیدار با پیر موسیقی ترکمن خوجه شرقی

منبع: مجله یاپراق- زمستان 1381

 

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن