ادبی - فرهنگیتاریخیتورکمن صحرارویدادهامصاحبه

وای به حال ما که هنوزم اندر خم یک کوچه‌ایم!

این قلم بدستان ما!

آقایان! مگر شما چه تفاوتی در بین یموت و گوگلان و بقیه طوایف تورکمن می‌بینید؟ مگر تمامی آنها تورکمن نیستند؟ مگر همه شان به مختومقلی‌شان، به ادبا و اندیشمندانش افتخار نمی کنند؟ مگر همه آنها از نسل اوغوزخان نیستند؟ مگر همه آنها یکدل و یک تن و جان در مقابل قشون اردشیر میرزا -برادر محمدشاه قاجار که به قارری قالا حمله کرده بود (1820) متحدانه نیاستادند؟ مگر قیات خان سرکرده خود “سردار” را از چلکن با چندین صد سوار به کمک گوگلانهای قارری قالا نفرستاد؟ مگر نوربردی خان (آخال تکه)، قاوشیت خان (ماری تکه) و ماخمیت ایشان (یموت) با هزاران سوار در مقابل قشون ناصرالدین شاه بسرکردگی جعفرقلی خان کرد شادلو که به قارری هجوم آورده بود (1858) نیاستاده این قشون را درب و داغون نکردند… جای دور نرویم در همین کمتر از یکصد سال اخیر الله یارخان و قسیر امن خان (گوگلان)، گوکی صوفی (آتابای)، نفس سردار (جعفربای) در مقابل قشون رضاشاهی نیایستادند؟ هوشیار باشیم و تلاش کنیم که دائما جنبه‌های شکوهمند و غرور انگیز حوادث سیاسی و اجتماعی ملتمان را عمده کنیم تا درس عبرتی برای نسل جوان ما باشند، ما بعنوان قلم بدستان در مقابل آنها مسئولیم.

بافت جمعیتی و اتنیکی جامعۀ تورکمن متأسفانه بسیار شکننده و گسل وار است، بگونه‌ای که در مقابل کوچکترین ویروس و یا پارازیت درجه پایداری و مقاومت آن بسیار ضعیف بوده بسرعت بیمار می شود. به همین خاطر است که در تمامی اعمال و کردارمان، حتی گفتارمان آنقدر باید از خود حساسیت نشان دهیم تا این تن بزرگ، این جامعه تورکمن دچار بیماری نشود.

متأسفانه روشنفکران ما حتی در این دور و زمانه نتوانستند اهمیت این موضوع را درک کرده به دام تلاشگران اجنبی که همواره قصد شکنندگی این جامعه متحد را داشته و دارند می افتند و به آسانی ویروس نفاق و دودستگی را پراکنده می کنند.

سخن به دراز نکشیم. قصد من از بیان سخنان فوق اشاره به نشست اخیر انجمن فرهنگی مختومقلی تورکمنهای آیدوریش(کلاله شدۀ دوره پهلوی) می باشد که در آن گویا دیالوگ ناهنجاری بین آقایان رحما الله رجائی و دکتر ارازمحمد سارلی رخ داده است. آقای رجایی در سخنانش “مدنیت از کومیش تپه شروع و ته مانده آن به کلاله رسیده است…” را مطرح می کنند- (آقای رجایی می‌فرمایند من همچو حرفی نزده ام) اگر نوار صوتی یا تصویری ضبط شده موجود باشد دوباره گوش کرد. الله و اعلم- و در واکنش به این سخنان آقای سارلی نیز کلاله را بخاطر مختومقلی و مسگین قلیچ مهد تمدن تورکمن می خواند. کنش و واکنشی که دشمن با خرج هزاران هزار تومان نمی تواند این ویروس تفرقه را در جامعه تورکمن تزریق کند.

آقایان! جامعه تورکمن جامعه‌ای یکپارپه با اجزای گوناگون و موزاییک گونه آن می باشد که همگی در نمایندن زیبایی ها، در پروراندن و گسترش عظمت این تن واحد هماهنگ عمل می کنند. اجزایی مانند یموت، گؤکلنگ، تکه، أرساری، سالئر، سارئق… که امروزه تمامی آنها بجای یک کشور واحد متأسفانه بعلت سیاستهای استعماری و کشیدن مرزهای مصنوعی در سه کشور تورکمنستان، ایران و افغانستان بصورت پراکنده زندگی می کنند. در این جامعه تیره‌های مختلفی وجود دارند که با وجود فرسنگها کیلومتر از یکدیگر، با یک عنوان و نام زندگی می کنند، مثلا تیره هایی مانند قاراویل، کل… هم در ماری هست هم در روستاهای حاشیه دریای خزر… محل رشد و نمو و حتی مزار أرساری بابا، نیای أرساری های که اکنون در شرقی ترین خطۀ سرزمین تورکمن زندگی میکنند آیا در بالقان نیست؟ آیا برخی از تیره های گوگلان در کومیش تپه زندگی نمی کردند؟ یکی از چهره‌های شاخص گوگلانهای کومیش تپه یعنی تأجبردی خان گوگلان می باشد که چندین خانوار مهاجر گریخته از ظلم استالین را در کومیش تپه در منزلش اسکان داد، مگر فرهیختگانی مانند ساری دأده گوگلانی و مرحوم قدیر گوگلانی همگی از کومیش تپه نیستند…. تمامی اینها اجزا، پیکر یک تن واحد هستند بگونه‌ای که دشمنان و اجنبی‌ها برای انداختن اختلاف و شکستن پیکر مستحکم تورکمن تیره و طوایف را عمده کردند، در طول تاریخ دویست سالۀ اخیر دول روسیه تزاری و ایران با دادن امتیاز به یک طایفه برعلیه دیگری از ما رقیب و دشمن تراشیدند، از سوی دیگر گروهی بنام محقق و اتنوگراف و مردمشناس در نوشتار و کارهایشان بجای عنوان کلی تورکمن، مرتبا بر تیره و طوایف گوکلان و یموت و تکه تأکید کردند تا “سم اختلاف” را در بین آنها را بیشتر تزریق کنند. متأسفانه حتی مترجمین تورکمن که آثاری را از زبان روسی بفارسی ترجمه می کنند، بر عنوان گوگلان و یموت بودن تأکید می کنند و بر روی تفاوتهای اتنیکی بنزین می پاشند. (بررسی جزئیات اتنیکی یک طایفه تورکمن در کنفرانس های علمی و آکادمیکی می تواند مطرح باشد ولی بیان آن بصورت خام نمی تواند مفید واقع باشد)

آقایان! مگر شما چه تفاوتی در بین یموت و گوگلان و بقیه طوایف تورکمن می‌بینید؟ مگر تمامی آنها تورکمن نیستند؟ مگر همه شان به مختومقلی‌شان، به ادبا و اندیشمندانش افتخار نمی کنند؟ مگر همه آنها از نسل اوغوزخان نیستند؟ مگر همه آنها یکدل و یک تن و جان در مقابل قشون اردشیر میرزا -برادر محمدشاه قاجار که به قارری قالا حمله کرده بود (1820) متحدانه نیاستادند؟ مگر قیات خان سرکرده خود “سردار” را از چلکن با چندین صد سوار به کمک گوگلانهای قارری قالا نفرستاد؟ مگر نوربردی خان (آخال تکه)، قاوشیت خان (ماری تکه) و ماخمیت ایشان (یموت) با هزاران سوار در مقابل قشون ناصرالدین شاه بسرکردگی جعفرقلی خان کرد شادلو که به قارری هجوم آورده بود (1858) نیاستاده این قشون را درب و داغون نکردند… جای دور نرویم در همین کمتر از یکصد سال اخیر الله یارخان و قسیر امن خان (گوگلان)، گوکی صوفی (آتابای)، نفس سردار (جعفربای) در مقابل قشون رضاشاهی نیایستادند؟ هوشیار باشیم و تلاش کنیم که دائما جنبه‌های شکوهمند و غرور انگیز حوادث سیاسی و اجتماعی ملتمان را عمده کنیم تا درس عبرتی برای نسل جوان ما باشند، ما بعنوان قلم بدستان در مقابل آنها مسئولیم.

برگردیم به داستان جنجال برانگیز مدنیت از کومیش تپه شروع شده یا کلاله!!

به نظرم بیانات (اگر گفته باشند) آقای ر. رجایی که “مدنیت از کومیش تپه شروع و ته مانده‌اش به گوگلان رسید بسیار بسیار توهین آمیز است که باید ایشان عذرخواهی بکنند، متأسفانه این طرز فکر رجایی، سبب شد که ا.سارلی را که سابقۀ “درخشانی” در مطرح کردن اختلاف یموت و گوگلان دارند را به جوش و خروش بیاورند که “نخیر تمدن از کلاله شروع شده است” (به قول ح.کمی گویا آقای سارلی بحث نمایش عقربه مدنیت خویش را بنابه محل برگزاری کنفرانس عوض می کند)

ما لپ کلام را در بالا گفتیم، تورکمن؛ از شرقی ترین نقطه سرزمین اش تا غربی ترین و شمالی ترین و جنوبی ترین‌اش یکی هست، همگی در آفرینش های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی همگون حرکت کردند. مگر میشود مختومقلی را به کلاله و آیدرویش محدود کرد، واقعا که ذهنیتی بیمار می طلبد. مسگین قلیچ که برای شهدای گوک تپه شعر و مرثیه سروده را چطور می شود به یک محل و به طایفه محدود کرد؟ اخیرا بحثی داشتیم با یکی از همین قلم بدستان گنبد (تکه) که  شاعر قالقان معروف به وللنگی را قالقان تکه می نوشت، من به وی اعتراض کردم و گفتم پس قوربان نظر و کریم آقا را بگین قوربان نظر تکه و کریم قوربان نفس تکه- که بجای پر ارزش کردن آنها، این عزیزان را کوچک و محدود به یک طایفه می کنید که بعدا ایشان به درستی گفته های من صحه گذاشته از این روش خویش دست کشید. آقایان مگر می شود، نوربردی خان و یا قیات خان و یا جنید خان را که برای ایجاد دولت مستقل جان شیرین خود را از دست دادند می توان به یک تیره و طایفه و محل کوچکی منتسب کرد؟ آیا چیزی جز اجرای نقشه شوم دشمنان ما نیست.

همانگونه که آیدوریش (کلاله) مهد تمدن تورکمن هست که کومیش تپه می باشد، مگر می شود روشنفکرانی که از کومیش تپه برخاستند از شاعر ملی مان مختومقلی الهام نگرفته باشند؟ این دو خطه از سرزمین ما مانند دو دست یک پیکر واحد می باشند که یکی بدون دیگری امکان وجود و زیست نخواهد داشت. از همه مهمتر در نوشتار و گفتمارمان بجای استفاده از نام فلان طایفه و اجزا، حتما و حتما از عنوان کل مان یعنی از عنوان تورکمن استفاده کنیم چرا که این ویروس طایفه گرائی همچنان در تن و پیکر و ذهن ما وجود دارد که با اندک جنبشی کل بدن را بیمار می‌کند.

در ذیل به چند نمونه از این بیماری‌های ذهنی را با آنتی پاتی آن نشان می دهیم که درجه خطرناکی این بیماری یعنی دیاگنوس/علائم آنرا بروز کرده باشیم. (بخشی از مصاحبه‌ام با سایت کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن در مورد نقطه نظرات دکتر سارلی)

*****

تاریخ روح یک ملت می باشد، هیچ کس حق بازی با روح و احساسات و زهرپراکنی علیه ملت خویش را ندارد. ولی در روزهای اخیر در تورکمن صحرا در راستای مشوش کردن افکار و ذهنیت جوانان تلاشهای مذبوحانه ای صورت می گیرد که در به چند نمونه آن اشاره می کنیم:

نمونۀ نخست مسئلۀ “شاه غربت” می باشد که سارلی در کنار سرکنسول قزاقستان در گرگان و شخصی بنام خوجه برای این شخصیت که تنها در روایات اسمی از وی برده شده است را بعنوان استاد مختومقلی معرفی می کند، که برای رد این ادعای کنسول، وی و اعوان انصارش (سارلی و خوجه) توسط آقای گلی به مناظره دعوت شد ولی بخاطر نداشتن هیچگونه فاکت، جوابی به آن ندادند.

نمونۀ دوم بیان برخی نقطه نظرات نادرست سارلی در کانال مجازی خویش می باشد که پنج نمونه آنرا در اینجا می آوریم:

1—«در جنگ گوگ دپه، تکه های داخل قلعه به تله افتادند. قلعه ساختند تا قتل عام شوند. تا وقتی قاچا اوروش می کردند، پیروز میدان بودند اما یکی این نقشه را جا انداخت …و قتل عام شدند.روس ها با کمک شتران یموتهای سواحل دریای خزر به کانون مقاومت رسیدند و از نخورها، جهت تامین آذوقه کمک گرفتند به اشاره آللهیارخان حاکم بجنورد  (درستش شجاع الدوله است. آ.گلی)

2—متاسفانه، هنوزم نگاه ما جامه ی کلیت قوم ترکمن را ندارد، هنوزم طایفه‌ای  فکر می‌کنیم و بدان عمل می‌نماییم. مثلا در بین گوکلان‌های عزیز، مشاهده کرده ام که لفظ  یموت را به عنوان ناسزا بکار می برند. بعد می بینم در طول تاریخ از طرف برخی متمولین و سران یموت نسبت به گوکلان ها، رفتار درستی صورت نگرفته.

3—در دوره مختومقلی گوکلان ها در شرق گنبد زمین داشتند. حتی خاندان مختومقلی مستندا اراضی در نواحی حاجی قوشان داشتند که به زور از انان گرفته شده و مرحوم آتا ایشان از طریق دادگاه پیگیر بودند ولی با وفات ایشان متوقف شد.

4—بعدها در دوره معاصر در کشتان وحشیانه ی گوکلان ها توسط جان محمد خان(1304آبانماه)، یموت های همسایه به کمک شان نیامدند. گذاشتند تا روستا به روستای گوکلان ها به آتش کشیده شود.

5—همچنین است وقتی در ایران مجلس مشروطه پا گرفت قرار شد یکبار از یموت بار دیگر از گوکلان نماینده به مجلس برود، آدینه محمدخان جعفربای یموت رفت، اما تالی تلو آن به گوکلان مجال داده نشد. نه قاجار بلکه در زمان پهلوی اول و دوم هم فرصت به گوکلان داده نشد بلکه نماینده بجنورد می آمد و احوالی از انان می پرسید و می رفت. تا اینکه انقلاب اسلامی شد آقایان یغمور قلی زاده و سعیدی و رجبی به مجلس رفتند.

و اما جواب ما:

1— ساخت قلعۀ یا بقول تورکمن‌های آخال، “شهر” چندین سال قبل از تهاجم روسها شروع شده و قرار بود که تمامی ساکنین قلاع (اوبه های) “یانگ قالا”، “بامی، بؤرمه، دؤو قالا”… به این قلعۀ تازه ساز که سربه فلک کشیده بود و بخاطر بلندی ارتفاع به آن “گؤک تپه” (تپۀ آسمانی) نام داده بودند کوچ کنند (بخوانید کتاب “پرمان”- اثر آتا قاووشیت). یعنی بنابه فرمایش آقای سارلی قلعه نساختند که تله باشد برای خود تورکمن برای قتل عام. شاید منظور سارلی اشاره به سیاست بغایت ارتجاعی و فتوای قربان مراد ایشان باشد که اهالی را به خارج نشدن از قلعه فراخواند، باشد.

روسها پس از درگیری در ساحل خزر با یموتها و مرگ فرمانده شان لازارف (لازاریان ارمنی) بتدریج و به کندی بسوی شرق پیشروی کردند و با تهدید از یموتها شتر و شتربان گرفتند، ولی بنابه یادداشتهای افسر ستاد اسکوبلف یعنی م. گرودوکوف جوانان یموت با دزدیدن اسلحه و فشنگ ضرباتی به ارتش اسکوبلف می‌زدند که بالاخره ژنرال مجبور شد تا اعلامیۀ تهدید به مرگ یموتها را صادر کند، گوگلان‌‌ها نیز با رم دادن شتران حامل اسلحه بسوی رزمندگان “عوض‌مئرات باتیر” و نیز با اخباری که جوانان یموت از پیشروی قشون برای سرداران تکه کمک شایانانی کردند که متأسفانه تاریخ نویسان تک سو نگر تکه در آشغابات حاضر نشدند این مطالب را منتشر کنند تا اینگونه تلقی کنند که یموتها به کمک تکه ها نیامدند و این فقط تکه ها بودند که از سرزمین ملی حراست کردند. در صورتی‌که هر تاریخ نویس منصفی می داند که عبدالستار قاضی در اثر خود “جنگنامه” شاهد وحدت یموت، گوگلان تکه (همدلی و همکاری ماحمئت ایشان یموت و نوربردی خان تکه در دفع لشکریان جعفرقلیخان کُرد را که بدستور ناصرالدین شاه برای فتح قارری قالا آمده بود) می باشد. من به آقای سارلی اگر چنانچه روسی بلدند، کتاب 4 جلدی جنگ در سرزمین تورکمن اثر کردوکوف را و اگر قادر به خواندن شیوه نگارش تورکمنی عبدالستار قاضی باشند، کتاب جنگنامه را توصیه می کنم. سارلی مثل همیشه- آنچه که در کتاب دو جلدی تاریخ تورکمنستانش دچار خطای فاحش خوانش و نگارش اسامی تورکمنی می شود مثلا دئقما سردار را تیکمه سردار، چات را چاتنی، اسنقولی را حسنقلی… می نویسد. اینجا هم حاکم بجنورد متفق اسکوبلف، یعنی شجاع الدوله کرد شادلو را با فرمانده پارتیزان های گوگلان علیه قشون رضاشاهی یعنی الله یار‌خان (الله یار قوربانف- در بین برخی عمدا علی یار، آلیار- نوشته می شود) را اشتباه می کند.

سارلی نوشتند: « متاسفانه، هنوزم نگاه ما جامه‌ی کلیت قوم ترکمن را ندارد،….

2- آقای سارلی تورکمن را بعنوان یک قوم و قبیله نشان می دهند در صورتیکه طبق تعاریف جهانی همبودهایی که دارای تاریخ و ریشۀ نژادی مشترک، سرزمین، فرهنگ مشترک بوده و تحت یک نظام سیاسی زندگی می کنند ملت نامیده می شوند. بنابر این تعریف تورکمن‌های ساکن جمهوری تورکمنستان nation یا ملت تورکمن محسوب می شوند ولی، چون تورکمن‌های تورکمن‌صحرا بنابدلایل سیاسی و نظامی و دوپارچه شدن سرزمین شان، چون در سیطرۀ سیاسی یک نظام نیستند قوم و قبیله محسوب می شوند، این مثل این می ماند که مثلا دیازپورای سوئدی ساکن در کانادا یا آمریکا جزو پارچۀ تن ملت سوئد نیستند… این یک و بام و دو هوای سیاست شوونیستی حاکم بر ایران است که اذهان کثیری را مسموم ساخته است، در یک کلام تورکمن نه یک قوم و قبیله بلکه ملت می باشد. کسانی که نتوانستند پادزهری برای این سم پیدا کنند و خود را معالجه کنند هنوز هم طایفه ای فکر می کنند و چون به هنگام انتخابات، حاکمیت این سم را از طریف مسئولین ستاد فلان کاندید بخورد ملت می دهند، آقای سارلی بر این توهم اند که تورکمن طایفه گراست، خواهید دید وقتی که این پردۀ جهل و تزویر دریده شود تورکمن مثل اول انقلاب از دریا تا جرگلان با دیگ های پر از چکدرمه بیاری یکدیگر خواهند شتافت ( سیل و فلاکت اخیر نمونۀ صادق آنست)

شایعات مسموم اختلاف یموت و گوگلان را آقای سارلی باید بهتر از من بداند که چسان حاکمان استرآباد و بجنورد برای برهم زدن اتحاد ملی، این دو گروه را بجان هم می انداخت (اسناد بیشماری موجود است) آخرین نمونۀ آن ترور آتاخان کومیش دفه ای توسط تفنگچیان حاکم استرآباد (بسال 1303) و انداختن آن به گردن آتابای‌ها) ضمنا نویسندگانی چون نادر ابراهیمی و مقلدان آن ع.اونق ها با این بهانه که نه تاریخ بلکه رمان می نویسند این سم اختلاف را همچنان بر صحرای تورکمن می پاشند. از آقای سارلی باید پرسید چطور برای شما گوگلان عزیز است و یموت عنوانی ناسزاگونه؟ آیا توضیحی دارین؟ آیا باز می خواهین همان سم ضدملی را همچنان برای مسموم کردن بپاشین؟! آیا سندی دارین که یموت ها علیه گوگلانها رفتار نادرستی انجام داده باشند؟ مگر تاریخ صفحات درخشان مقاومت کل تورکمنها در دفاع از قشون ناصرالدین شاه در قارری قالا 1858 نخواندید، آیا مقاومت تمامی تورکمنها را علیه قشون رضاشاهی را فراموش کردید- قورولتای اومچالی 1304– که چسان یکدل و یک صدا در مقابل زور و قلدری رضاشاهی ایستادند؟

سارلی اشاره کردند: « در دوره مختومقلی گوکلان ها در شرق گنبد زمین داشتند. حتی خاندان مختومقلی مستندا اراضی در نواحی حاجی قوشان داشتند که به زور از انان گرفته شده و مرحوم آتا ایشان از طریق دادگاه پیگیر بودند ولی با وفات ایشان متوقف شد. »

3-این فرمایشات آقای سارلی با حقایق تاریخی منافات دارد، یعنی تا سقوط تورکمن‌صحرا توسط قشون رضاشاهی و غصب املاک و تأسیس ادارۀ املاک، زمین ها بصورت یاوار و دسته جمعی کشت می شد، زمین متعلق به تمامی دهقانان یک روستا بود و مرتع نیز عمومی بود، در مقطع مورد نظر کشت طایفه ای یک شخص نمی توانست ملک خصوصی یک فرد باشد، این روایتی بیش نیست، اگر چنین نباشد، پس آقای سارلی باید با مدرک و دلیل محکمه پسند سخن بگویند، نه برای تحریک یک خانواده علیه یموت های منطقۀ دیگر مطلب گنگ و بی دلیل را مطرح نمایند. تازه بقول یکی از قلم بدستان تورکمن- متاسفانه اسمشان را فراموش کردم، وقتی از وی از یاشولی های آجی قاوشان می پرسند که آیا محل تولد مختومقلی آجی قاوشان است، یاشولی های این روستا گفتند، «والله، نمی دانیم، ولی از ترس قلیچ قولییف(در سال 1944 کنسول شوروی در گرگان)، اینجا آمده بود، از ترس شوروی ها بهش گفتیم که محل تولد شاعر اینجاست!!

ایشان باز نوشتند: « بعدها در دوره معاصر در کشتار وحشیانه ی گوکلان ها توسط جان محمد خان(1304آبانماه)، یموت های همسایه به کمک شان نیامدند. گذاشتند تا روستا به روستای گوکلان ها به آتش کشیده شود.»

4-باید گفت که این اظهارات نخ نما شده ایست که تکه ها موقع قشونکشی اسکوبلف به تکه های ماری و یموتها می گفتند…. در مورد وحدت کلی تورکمنها در این تجاوز خارجی در بالا گفتم و به یک مورد دیگر بسنده می کنم: قیات خان رهبر یموتهای شرق دریای خزر که دولت محلی در چله‌کن ایجاد کرده بود، فرماندۀ نظامی خود ملقب به “سردار” را به کمک گوگلانهایی که مورد حملۀ اردشیر میرزا حاکم مازندران- پسرعموی محمدشاه قاجار- قرار گرفته بود می فرستد. یا آمدن ماخمئت ایشان از بالقان با هزار سوار به کمک گوگلانها0 این اظهارات کینه توزانۀ سارلی فرسنگها از حقیقت بدور می باشد و چیزی جز برافروختن شعلۀ کینه و دشمنی در بین تورکمنها که همانا سیاست کلی نظام می باشد، نیست.

سارلی نوشتند: « همچنین است وقتی در ایران مجلس مشروطه پا گرفت قرار شد یکبار از یموت بار دیگر از گوکلان نماینده به مجلس برود، آدینه محمدخان جعفربای یموت رفت، اما تالی تلو آن به گوکلان مجال داده نشد…

5-آقای سارلی کجا نوشته شده و کدام قانون رضاشاهی گفته که یکبار از گوگلان یکبار از یموت نماینده به مجلس برود. اصل مطلبی که شما آنرا کامل نخوانده اید و اینجا برای تجدید خاطر برایتان می نویسم، این چنین می باشد: ” در سال ۱۳۲۹ قمری/1911 م. محمدعلی شاه از سلطنت خلع شد. پس از خلع محمدعلی شاه از سلطنت پیرو قانون انتخاباتی نوین که در تابستان همان سال به تصویب رسید، پنج قبیله عمده ایران مانند: «شاهسون های آذربایجان، کردها، بختیاری ها، قشقائی ها و تورکمن ها در هر دوره از انتخابات مجلس این حق را داشتند که یک نماینده در مجلس داشته باشند (متمم اولین قانون اساسی مشروطیت) اما رضاشاه این ماده از قانون انتخاباتی را حذف کرد. حالا ادعای فوق را سارلی از چه منبعی اخذ کرده نمی دانیم. فقط از نوشته های فوق این را درک می کنیم که فقط در دوره جمهوری اسلامی بود که به گوگلانهای “عزیز” آقای سارلی مثل قلی زاده ها و سعیدی ها و رجبی امکان داده شد، پس زنده باد جمهوری اسلامی!

آی…بولیا-دا بقول تورکمن‌ها “کأن کؤپ قورحانا (قران) یاغشی. اگر در خانه کس است، یک حرف بس است.”

با تشکر از آقای گلی، قضاوت بیشتر را به عهدۀ خوانندگان گرامی می‌گذاریم!

منبع: بخشی از مصاحبه آرنه گلی با سایت کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن

لینک کوتاه خبر : https://www.kanunturkmen.com/?p=2991

 


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن