احزاب و جمعیت هااخبار ویژهاز خاطرات و تجربیات دیگرانتورکمن صحراسیاسیملی

معرفی کتاب:خاطرات چریک فدایی بیژن شیروانی(نادر) از وقایع تورکمن صحرا

یادداشت های گنبد (از خرداد تا آبان 1358)

درآن موقع به نظر من دو راه  پیش روی ما بود: اول اینکه برای تحقق  خواسته‌های خلق ترکمن، مردم را مسلح کرده و ارتش خلقی را برای مقابله  با تهاجم رژیم حاکم آماده رزم کنیم. دوم یا پیش از آنکه مردم و نیروهای روشنفکر منطقه را به کام مرگ و انتقام‌کشی ددمنشانه عوامل حاکمیت  بیفکنیم؛ ستاد را تعطیل نموده و مردم را دعوت به خویشتن‌داری و مدارا  با شرایط موجود کنیم. ضمن آنکه آنان را به دفاع از حقوق ملی خود و  سایر خلقها و زحمت کشان کشور ترغیب نماییم. من در ملاقاتی که با منصور داشتم راجع به این موضوع صحبت میکردم  ولی او نیز پاسخ مشخصی برای این سؤالات نداشت. من درحالیکه از بی‌کفایتی رهبری سازمان در قبال مسائل حاد ترکمنصحرا دچار سرخوردگی شده بودم؛ و برای آنجا عاقبت ناگواری را پیش‌بینی میکردم، همچنان به اقامتم در آنجا ادامه دادم تا آنکه رفیق فریدون به آنجا آمد.  مدتی پس از آشنایی او با منطقه من درصدد ترك آنجا برآمدم. بدینجهت  به تهران رفتم و با منصور دیدار کردم. به او گفتم من امیدی به آینده ستاد  ندارم؛ چرا که فکر می کنم اعمال حکومت دوگانه در ترکمنصحرا چندان  دوام نخواهد آورد زیرا ما توان مقابله با یورش رژیم را نداریم. همچنین به  او گفتم من عاقبت نا خوش آیندی را برای مردم پیش بینی می کنم و آنرا  ناشی از عدم درك روشن و مشخص رهبری سازمان از مسئله ملی می دانم.

حقیقت آن بود که ما دیدگاه و درك روشنی از مسئله ملی و خلقها  نداشتیم تا بتوانیم مبتنی بر آن سیاستهای کوتاه مدت و بلندمدت خود  را بر آن مبنا تعین کنیم. بدینجهت بود که به خرده‌کاری و روزمرگی  سیاسی دچار شده بودیم. در آن موقع من در مقابل این سؤال که اگر  حاکمیت سیاسی به ما تهاجم نظامی کند چه سیاستی را باید پیش ببریم  جواب قانع‌کنندهای نمی‌یافتم. بدینجهت همیشه دلنگران آینده ستاد  بودم. با خود فکر میکردم چه بسیار افراد بیگناهی که به دلیل کج فهمی ما در یک درگیری نابرابر کشته خواهند شد. برای من چون روز آشکار بود  که حاکمیت با تحکیم مواضع خود در اولین فرصت به ما یورش آورده و به وضعیت حاکمیت دوگانه در منطقه خاتمه خواهد داد.

تهیه و تنظیم و بازنویسی: مرکز مطالعات تورکمن–17 مارس 2023

فصل دهم

گنبد- ستاد خلق ترکمن  

فعالیت در کانون فرهنگی سیاسی خلق ترکمن- خرداد 58 تا آبان 58

   مدتی پس از خاتمه جنگ اول گنبد و بازگشت رفقا هاشم (عباس هاشمی) و محمود حسنپور به تهران، روزی منصور[عضو کمیته مرکزی] با من تماس گرفت. او  گفت: «به جهت آنکه همه رفقایی که در منطقه ترکمنصحرا فعالیت می‌کردند آنجا را ترك کرده‌اند، لازم است برای پیشبرد سیاستهای سازمان فردی از اعضا سازمان در منطقه حضور داشته باشد. ما فکر کردیم  تا تو به این منظور به آنجا بروی و با رفقای ترکمن همکاری داشته  باشی.» پس از این مذاکره، من پذیرفتم تا به گنبد بروم. سپس قرارهای لازم  را باهم گذاردیم. روز بعد من همراه با یکی از رفقای ترکمن به وسیله یک سواری کرایسلر آمریکایی که هواداران سازمان آنرا در جریان روز های  انقلاب از یکی از پادگان های نیروی هوایی مصادره کرده بودند و فاقد نمره  و مشخصات بود؛ عازم گنبد شدیم. در گنبد با رفقا تاجی طالبی، ابراهیم [لیماکشی]،  حاجی رحیم عجمی و بهمن جبل عاملی آشنا شدم. من در آنجا خود را با  نام “محمد” معرفی کردم. این گروه ترکیبی از رفقای ترکمن و غیر ترکمن  بودند. آنها بیشتر از دانشجویان دانشگاه مشهد و یا بابلسر بودند؛ که پس از  اوج گیری جنبش انقلابی مردم، دانشگاه را ترك کرده به زادگاه خود  برگشتند. آنان با گرایش فدایی در بسیج توده‌های مردم ترکمن صحرا به منظور تحقق خواسته های ملی خلق ترکمن و همچنین همراهی با جنبش  انقلابی سایر خلقهای کشور تلاش مجدانه ای داشتند. فعالیت سیاسی و  روابط توده ای این رفقا نقشی کلیدی در جریانات و حوادث گنبد داشت. گذشته از این جمع هوادار سازمان، افراد دیگری نیز که دارای نفوذ مردمی  بودند در کنار این تشکل همکاری می کردند. این اشخاص هرچند صاحب نام و پرآوازه بودند ولی نقشی چندان کلیدی در تصمیم‌گیریها و امور ستاد  ایفا نمیکردند. 

پس از جنگ اول گنبد این ستاد خلق ترکمن بود که حاکمیت منطقه  ترکمن نشین را به عهده گرفته بود. در آن زمان نیروهای دولتی به جهت  کمبود نیروی رزمی در منطقه و عدم یکپارچگی نمیتوانستند در جهت  خلع ید از ستاد اقدامی کنند. به‌عبارتی دیگر نوعی حاکمیت دوگانه در  منطقه در حال اعمال بود. ما از سویی و آنان از سوی دیگر. اما مسئله اعمال  قدرت حکومتی به دنبال خود تدارکات لازم جهت حفظ قدرت و ایجاد  امکانات لازم برای ادامه حاکمیت و جلب اعتماد مردم را می‌طلبید.

گنبد  با کردستان بسیار فرق داشت ما با هیچ گروه ترکمن فعال مخالفی رو در  رو نبودیم. همه حمایت خلق ترکمن در پشت سر ستاد قرار داشت. ستاد  در آن مقطع به واقع نقش رهبری یک حکومت خودمختار را به عهده گرفته  بود و مردم آماده بودند تا هرگونه جانبازی را برای حفظ آن بکنند. البته  اینکه منطقه آزاد شده بود به‌تنهایی کافی نبود می‌بایست گامها بعدی  جهت اعمال حاکمیت خلق ترکمن برداشته میشد. ولی متأسفانه ما  هیچگونه برنامه درازمدت و یا کوتاه مدتی برای ادامه کاری آنچه به دست آمده بود نداشتیم. درآن موقع ستاد در مقابل انبوهی از مسائل گوناگون  سیاسی، اجتماعی و حقوقی قرارگرفته بود. همه آنانی که تا دیروز برای حل  مشکلات خود به دوایر دولتی مراجعه میکردند؛ امروز حل مشکلات خود  را از ستاد می‌طلبیدند. در آن موقع توقع مردم از ستاد در حد یک دولت  بود. چیزی که در توان ستاد نبود. ما البته برای بعضی از امور نظیر حل  اختلافات بین مردم در ستاد هیئتی بدین منظور تشکیل داده بودیم ولی  این هیئت در بسیاری موارد پاسخگوی حل مشکلات مردم نبود. برقراری نظم برای حفاظت از جان و مال و ناموس مردم خود تشکیل یک نیروی  حفاظتی مسلح را میطلبید.

برای مطالعه کامل کتاب به عنوان زیر کلیک کنید

خاطرات چریک فدائی بیژن شیروانی


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا
بستن