قتل عام تورکمنهای مرو توسط اعراب از زبان طبری
“شبهایی را به یاد بیاورید که ترکهای بیچاره را که از ترس همدیگر را در آغوش گرفته بودند، در جلوی چشمان قازه و فجفاچ کشتید. شما همه را به شمشیر می کشید. فقط بچه های کوچک باقی مانده اند، آنقدر کوچک که حتی نمی توانند اسب سواری کنند.”
بیایید در مورد کشتار تورکمن ها از زبان طبری، مشهورترین مورخ عرب آن دوره بخوانیم، ما خودمان اینها را نمی سازیم.
«من[قتیبه سردار اموی] امر کردم به هر کسی که از ترکان سر بیاورد صد درهم می دهم. اینک مسلمانان یکی یکی سر ترکان را بریدند و آوردند و 100 درهم گرفتند. و ترکان را پراکنده کردند و بی حساب هلاک کردند و هنگفت مال و غنایم را برداشتند و به مرو بازگشتند.» (تاریخ طبری / ج 3 / صفحه 343).
«وقتی تابستان آمد، قتیبه به شهرهای خراسان پیغام فرستاد و سپاه جمع کرد. سپس به ناحیه تالقان رسید. پادشاه شهر تالقان از متحدان نیزک- علیه اعراب- بود. چون شنید قتیبه آمد، فرار کرد. وقتی قتیبه وارد تالقان شد، فرمان داد که ساکنان آنجا را سر ببرند. تا جایی که بتوانند بکشند. پس از آن، سربازان قتیبه افراد بی شماری را در آنجا کشت.» (تاریخ طبری / ج 3 / صفحه 343).
«قتیبه گفت: قسم می خورم که اگر در عمرم وقت میماند که فقط سه کلمه بگویم، این (اوقتولو، اوقتولو، اوقتولو) را خواهم گفت. (همه را بکش، همه را بکش، همه را بکش) پس نیزک و دو برادرش یکی سول (چؤل) و دیگری عثمان و تمام کسانی را که با او گرفتار شده بودند را کشت. در مجموع 700 مرد بودند، دستور داد سرهایشان را ببرند و به حاکم عراق و عربستان حجاج بن ثقفی بفرستند.
«روایت شده است که در طول 4 فرسخ را که در دو طرف آن درختان گردو بود مردانی را پس از فرار دستگیر شده بود را به شاخههای درخت گردو میآویختند. قتیبه به مرو آمد. پادشاه آنجا فرار کرد. قتیبه دستور داد دو پسر پادشاه را به اسارت در آورده و بقیه مردم شهر را به شرط اطاعت زنده گذاشت.» (طبری / ج 3 / صفحه 344).
«قتیبه یک پنجم غنایم را به حجاج فرستاد و فتح سمرقند را اعلام کرد. حجاج هم این خبر را شنید و خوشحال شد. قتیبه دوباره به مرو بازگشت. برادرش عبدالله را امیر سمرقند کرد. عده ای از سربازان خود را نزد خود گذاشت و به او مقدار لازم تجهیزات جنگی داد و به عبدالله گفت: هیچ یک از کفار (که ترکان هستند) را به سمرقند راه نده، به کسانی که قصد ورود به سمرقند دارند تکه ای گل بده و بر آن مهر خلیفه بزن (به علامت مطیع) و آنگاه اجازه ورود بده.» (تاریخ طبری / جلد 3 / صفحه 33)
«در یکی از این جنگها، همانطور که طبری به طور کامل نقل میکند، یک بار یکی از سرداران عرب بنام عبدالرحمن بن مسلم با 4000 اسیر به قتیبه آمد. قتیبه چون دید عبدالرحمن با این تعداد اسیر ترک می آید، فوراً درخواست کرد تا تخت او را بردارند و میدانی برپا کنند. قتیبه در حالی که با غرور بر تخت خود نشسته بود، به هزار نفر از این اسیر ترک دستور داد که در سمت راست او، هزار نفر در سمت چپ، هزار نفر پشت سر و هزار نفر در مقابل او صف آرایی کنند و سپس رو به سربازان عرب کرد. و دستور داد این ترکان را با شمشیر سر بریدند. هیچ کس نباید شک داشته باشد که اطراف فرمانده ظالم و بی رحم عرب ناگهان تبدیل به حمام خون با سر، بازو و بدن این ترک ها شد. تعداد بیشماری ترک قتل عام شدند.
شاعر عرب “قاح العشکری به این وحشیگری افتخار می کرد، و با غریو می خواند:
“شبهایی را به یاد بیاورید که ترکهای بیچاره را که از ترس همدیگر را در آغوش گرفته بودند، در جلوی چشمان قازه و فجفاچ کشتید. شما همه را به شمشیر می کشید. فقط بچه های کوچک باقی مانده اند، آنقدر کوچک که حتی نمی توانند اسب سواری کنند. آنهایی که سوار شدند مثل باری بر پشت آن اسب های بدجنس بودند.” (ضیاء کیتاپچی، تاریخ اسلام و ترکان، صفحه 314)