
جنایات فاریابی همدانی تنها یک نمونه است، نگاهی به تاریخچه غصب اراضی تورکمن ها
سرگرد صدری فرمانده گروهان ژاندارمری با ژاندارمهایش به ده میروند و بعد از فحاشی و کتک کاری ده را به گلوله می بندند، مرد ها متواری می شوند و زنها کتک میخورند، چند تن در موقع نان پختن با لگد قنداق تفنگ به داخل تنور سوزان انداخته می شوند. سه نفر از مرد ها را دستگیر کرده، لخت میکنند و آنان را طناب پیچ کرده به درخت می بندند ، سه روز بعد در حالت بیهوشی آنان را از درخت باز کرده و به داخل لجن می اندازند (از آن سه نفر یکی زنده است و جریان را تعریف کرد )، گوسفند ها را سر می برند، ده را غارت میکنند و خانه یکی از دهقانان را تبدیل به پاسگاه میکنند.
محمد فاریابی همدانی به دلال پوست و معروف به محمدلنگ بوده است و زمانی در جیره بندی قندوشكر تقلب کرده و تحت پیگرد قرار گرفته…
“مرجان آباد” یک روستا از صدها روستای غصب شده ترکمن صحرا [توسط ایادی رژیم سابق] است. این روستا در نزدیکی جنوبشرقی گنبدکاووس قرار دارد و بخاطر این نزدیکی در فرصت کم توانستم به آنجا بروم.
دهقانان مدارک فراوانی ارائه دادند که متاسفانه به علت وقوع جنگ[جنگ تحمیلی 6 فروردین رژیم به تورکمن ها] فقط مقدار کمی از آن در دست من است. مدارک به اندازه ای فراوان بود که میشد با آن يك نمایشگاه ترتیب داد تا مردم بدانند طبقات حاكم در روستا های ترکمن صحرا به چه جنايات فجیعی دست زده اند. تاکنون از اعمال مختلف رژیم گذشته از غارت نفت گرفته تا قاچاق مواد مخدر بسیار نوشته اند ولی در مورد ترکمن صحرا، کسی چیزی نمی داند.
در ترکمن صحرا، بورژوا – فئودالها مرکب از دربار، ارتش، فئودالها بوروکرات ها و فئودالهای محلی با قوانين فئودالی. از جبر غیر اقتصادی گرفته، بیکاری باضافه کشت مکانیزه حاکمیت تام داشتند و اکنون که بر بنیان حاکمیت آنها لرزه افتاده از هیچ کاری فروگذار نیستند و می کوشند کشور را به کام جنگ داخلی فروبرند.
نوشته زیر گزارشی است از یک قریه ترکمن صحرا است که نه یک بار بلکه دوبار منهدم شده است. آیا برای بارسوم منهدم خواهد شد؟
****
اسم قدیمی روستا “قزلجه” بوده است با بیش از ۱۰۰ خانوار جمعیت، چهارقنات، یک چشمه و مقدار زیادی زمین زراعتی و مرتع. رضاخان تمام ترکمن صحرا را تصاحب کرد. در زمان تسلط رضاخان استوار خونخواری به نام «مرجان خان» که در رکاب سرهنگ حکیمی رئیس املاک رضاخان بوده به بهانه توتون کاری چند هکتار از زمین های این قریه را غصب می کند. بعد از مدتی این چند هکتار را با نام جعلی “مرجان آباد” بطور محرمانه و بدون ارائه مدرک در محضری به نام “مظلومی” به مبلغ ۹۰۹ تومان به رضاخان میفروشد. درصد متری قزلجه چندخانه ساخته میشود و بدین ترتیب به جای قریه قزلجه، قریه دیگری به نام «مرجان آباد ساخته و پرداخته می شود و قریه قزلجه با تمام وجودش از نظر اداری نیست می شود. در تمام دعواها و شکایات بعدی تاکنون تلاش اهالی قزلجه اثبات وجود قریه ای به نام قزلجه بوده و هست که اینک نامی از آن در مدارک اداری نیست. و بعدا پسر مرجان خان، «مرجان آباد» را از اداره املاک رضاخان می خرد و در سال ۲۷ یا ۲۸ کلا هشت هکتار از قزلجه را به نام ششدانگ مرجان آباد به محمد فاریابی 5 ساله اجاره می دهد. و این تاریخ آغاز فاجعه جدیدی است، چون از همین تاریخ فاریابی در جهت غصب زمین ها از هیچ گونه زور و شکنجه و اعمال فشار و جنگ مسلحانه فروگذار نکرده است. و اکنون هم جنگ گنبدکاووس را همین فاریابی ها راه انداخته اند تا از زمین های غصبی خود دفاع کنند و آنها را دوباره به چنگ آورند.
مردم می گویند محمد فاریابی همدانی به دلال پوست و معروف به محمدلنگ بوده است و زمانی در جیره بندی قندوشكر تقلب کرده و تحت پیگرد قرار گرفته و …. بهرحال محمد فاریابی در سال ۲۷ با ۲۸ مرجان آباد را تصاحب می کند و به غصب بقیه زمین ها و ویران کردن خانه های دهقانان قزلجه و مرجان آباد می پردازد.
وی در این راه از هیچ نوع اعمال خودداری نمی کند. برای تعیین حدود مهندس نقشه بردار می آورد و به او رشوه میدهد تا زمین های زیادی را به نام او ثبت کند ولی مهندس نقشه بردار در مقابل مبارزه مردم تسليم شده و از این کار سرباز میزند. بعد از آن سر و کار مردم با ژاندارمری است. در سالهای ۳۱، ۳۲ و ۳۳ ژاندارمها ده را قرق می کنند. در تاریخ ۲۵/1/۳۱ سرگرد صدری فرمانده گروهان ژاندارمری با ژاندارمهایش به ده میروند و بعد از فحاشی و کتک کاری ده را به گلوله می بندند، مرد ها متواری می شوند و زنها کتک میخورند، چند تن در موقع نان پختن با لگد قنداق تفنگ به داخل تنور سوزان انداخته می شوند. سه نفر از مرد ها را دستگیر کرده، لخت میکنند و آنان را طناب پیچ کرده به درخت می بندند ، سه روز بعد در حالت بیهوشی آنان را از درخت باز کرده و به داخل لجن می اندازند (از آن سه نفر یکی زنده است و جریان را تعریف کرد )، گوسفند ها را سر می برند، ده را غارت میکنند و خانه یکی از دهقانان را تبدیل به پاسگاه میکنند. عده ای از متواریان به دادگستری پناه می برند. بازپرسی به نام فرشید به ده میرود جز چند بچه کوچک که نتوانسته بودند فرار بکنند، کسی در ده نبوده بچه ها دور فرشید جمع شده و می گویند تیراندازی شد و …. فرشید می گوید: حرف بچه مدرک نیست. دهقانان را از دادگستری میرانند، تعدادی از آنان توسط ژاندارمری بازداشت می شوند و بدون اعلام به دادگستری روانه زندان شده و مدت ها در حبس می خوابند. بقيه در تلگرافخانه متحصن می شوند و در تاریخ ۲۰/۳/۳۱ بدون نتیجه گیری مجبور می شوند از تحصن خارج شوند. بیلانی نامی رئیس دادگستری وقت گنبد و توفیقی نامی رئیس بیدادگاه بوده که حق زارعان را پایمال کرده و به فاریابی می بخشند. زارعان در مراجعت به ده چه می بینند؟ ميبينند در مدتیکه متحصن بوده اند فاریابی از غیبت آنها استفاده کرده دور کشت سبز پنبه آنها پرچین کشیده و سر مزارع آنان ژاندارم مسلح گذاشته و مانع کار کردن آنان برروی کشت خودشان می شود. بعد از چند ماه که بدین ترتیب درده حکومت نظامی بوده، سرهنگ رویگریان در گرگان، به آنجا می رود و با ارعاب و تهديد دهقانان، وعده های اندکی به آنان می دهد ولی مردم زیر بار نمی روند، نتیجه آن می شود که بازهم زمین های فاریابی وسعت می یابد و آنان بی زمین می گردند. و اینچنین فاریابی در زدبند با ارتش و بوروکراسی به بلعیدن دهقانان ادامه می دهد، با ژاندارمها و چماقدارانش یکه تاز میدان می شود و صدای حق طلبانه دهقانان را در گلو خفه می کند. تا جائی که می توانسته دور زمينها را سیم خاردار می کشد، چندین خانه مسکونی و مسجد در داخل سیم خاردار قرار میگیرند، آنها را ویران می کند و عجبا که جای مسجد اصطبل می سازد (اهالی از مسجد، زمانیکه در داخل سیم خاردار قرار گرفته و نیز زمانی که جای آن اصطبل ساخته شده عکس گرفته و به عنوان مدرک نگهداشته اند).
در سال ۳۳ در جریان تقسيم املاك پهلوی (که آنهم کلک بزرگی برای خانه خرابی دهقانان بوده است)، اسدالله علم به گنبد می رود. دهقانان پیش علم تظلم میکنند ولی او در جواب می گوید: «نقشه زمینهای فاريابی را اداره املاك پهلوی و فرمانداری و ژاندارمری تایید کرده اند و از من کاری ساخته نیست. شما همین جا باشین من سعی میکنم درهمين حوالى 4 هکتار از املاک سلطنتی به شما فروخته شود. ولی وعده او هم هیچوقت عملی نمی شود.
در جریان اصلاحات ارضی ، باردیگر فاریابی می تواند سیم خاردار خود را بگشاید و بازهم خانه ها و زمین های دیگری را ببلعد باید دانست که در جریان اصلاحات ارضی فقط زمین های فاریابی وسعت می یابد و هیچکس دیگری حتی یک وجب زمین نمی گیرد. در این جريانها چهار قنات و یک چشمه ده ویران می شوند و چاه فاریابی جانشین آنها می شود.
خود فاریابی مدعی است ۵۵۲ هکتار زمین دارد ، در صورتی که طول و عرض مزرعه در حدود سه کیلومتر است، که وسعت مزرعه در حدود ۹۰۰ هكتار می شود. مزرعه، ويلائی سلطنتی با ۳۰ هکتار باغ دارد. در یک گوشه ويلا خمره شراب پر از مواد تهیه شراب دکوری افتاده است و دو سال پیش فقط ۵۰ هزار تومان سیب فروخته شده، پارسال ۲۰۰ هزار تومان هلوی قطره طلائی. ماشین آلات او عبارت از چندین دستگاه تراکتور، کمباین، ماشین پنبه چین، ماشین کاه بند و غیره است. از هر هکتار بیش از 4 تن گندم حاصل می شود با یک حساب سر انگشتی معلوم می شود درآمد سالانه جناب بیش از ۷ میلیون تومان است.
فاریابی و فاریابی ها به خاطر ضدیتی که با دهقانان ترکمن دارند از کارگران غير بومی (اغلب بلوچ) بهره می گیرند. در سازمان فاریابی 1 راننده بلوچ و ۹ کارگر دیگر بلوچ يعني جمعا ۱۲ بلوچ کار میکنند. چه دستمزدی می گیرند؟ راننده پایه یک که ۱۷ سال است در آنجا کار میکند، ماهانه ۳۰۰۰ تومان مزد می گیرد. باغبان با ۱۱ سال کار ماهانه ۱۵۰۰ تومان. راننده دیگری با قرارداد سالانه ۲۰ هزار تومان، او هم ۱۳ سال در آنجا کار کرده است. همه اینها در ابتدا با حقوق ماهانه ۲۰۰ تا ۳۰۰ تومان شروع به کار کرده اند.
از ترکمن ها نیز جهت کارگر فصلی بهره می برد. پارسال ۲۰ کارگر فصلی اجير کرده است با وعده دستمزد روزانه ۲۵ تومان ولی در موقع پرداخت با کسر چند روز روزانه ۲۰ تومان پرداخته است، یعنی در واقع روزانه ۲۵ تومان مزد نداده است. هنگامی که مواد نفتی نایاب بوده او 14 هزار لیترگازویل انبار کرده بود.
و مردم آواره، هریک درجائی به کارگری و کاسبی پرداخته اند و عده ای هم با تکه زمینی که برایشان مانده و برای هریک دوسه هکتار بیش نیست، در همانجا زندگی می کنند ولی همگی هنوز هم دار و ندارشان را می فروشند و به عریضه نویس می دهند تا حرفشان را به گوش کسی برسانند. از بقایای سی سال مبارزه صدها عريضه به عنوان مدرک باقی مانده است. دهقانان به عنوان مدرك، قبض پرداخت مالیات زراعی در سال ۱۳14 ودهها مدرک دیگر ارائه می دهند.
بعد از سی سال مبارزه، در هفته آخر اسفند 57، دهقانان قزلجه – مرجان آباد همراه با کارگران زابلی سازمان فاریابی را تصرف کردند و برای اداره آن یک شورای پنج نفره انتخاب کردند. فاریابی دیگر نتوانست به مزرعه غصبی اش بازگردد. نمونه فاریابی در ترکمن صحرا فراوان است.
درجاهای دیگر ترکمن صحرا نیز همین اتفاق افتاد و در عرض یک هفته پیش از 50 شورای دهقانی تشکیل شد و از زمينداران غاصب خلع ید کرد، بعنوان نمونه در روستای «بی بی شروان» واقع در نزدیکی سد وشمگیر، دهقانان، زمینداران را در حضور روحانيون بمحاکمه نشاندند و طبق مدارک ارائه شده زمينداران اعتراف کردند که ۲۵ سال زمين ها را در تصرف غیر قانونی خود داشته اند و از این بابت ۱۳ میلیون تومان بدهکار شدند.
زمینداران چه می توانستند بکنند؟ این که بهر طریق که می توانند به توطئه چینی بپردازند.
فاریایی ها مشغول توطئه بودند و در تلاش برای حفظ منافع ضد خلقشان 34 نفر از فاریابیها متحصن شدند. دیگر چند تاجری که خود را در “کمیته امام” گنبد جا داده بودند منجمله آقای نوروزی و فرماندار گنبد آقای مادر شاهی برای اهالی که سابقه ی مشخصی دارند، قادر به دفاع از همان زمينداران نبودند. آقای حجت الاسلام امید نماینده فوق العاده امام و اقای عباس رادنیا نماینده فوق العاده نخست وزیر جهت رسیدگی به خواست فاریابیها که از بی اطلاعی روزنامه ها نیز استفاده کرده و خود را نمایندگان کشاورزان ترکمن جا زده بودند (آيندگان –24/12/57 – صفحه 3)، همراه هیات نمایندگان ستاد ارتش، ژاندارمری و شهربانی عازم گنبد کاووس شدند. در روز جمعه ۲۵ اسفند در جلسه ای که زمینداران ترتیب داده بودند رادنیا سخنرانی کرد، مردم ترکمن نیز به آن جلسه رفته بودند تا باز بگویند این افراد[متحصنین] نماینده خلق ترکمن نیستند. آقای رادنيا در جواب اینکه چرا برای ارعاب تظاهر کنندگان فانتوم فرستادید گفت: اگر لازم باشد بیش از اینها هم خواهیم کرد.
و اکنون شاهدیم که از هیچ چیز فروگذار نکرده اند. از صداقت افراد بی اطلاع استفاده کردند و برای حفظ منابع زمينداران از قم، مشهد، ساری، گرگان و .. به گنبد مجاهد فرستادن و کشور را به کام جنگ داخلی بردن، یا کار اشخاص مغرض است یا ساخته و پرداخته ى افراد بی اطلاع از واقعیت آنچه بر منطقه گذشته و میگذرد.
وقتی به سخنان دهقانان گوش کردم و سرگذشت روستایشان را شنیدم، دریافتم که قزلجه «دير ياسين، دیگری است و تازه فقط یک نمونه از دیریاسین های نامکشوف ترکمن صحرا است، بکوشیم تا دست پليد جنایت کاران از آن کوتاه شود.
تایماز.
منبع: روزنامه “آیندگان”. 18 فروردین 1358