تأملی بر ربوده شدن و ترور رهبران جنبش ملی تورکمن توسط جمهوری اسلامی
درخشندهای در شب ظلمانی تورکمن Tümlügi böwsenler
“آنکه بر در می کوبد شباهنگان به کشتن چراغ آمده است، نور را در پستوی خانه نهان باید کرد.” (شاملو)
در این یکصد سال اخیر شاه، شاهپور، شاهزاده، اعلیحضرت و علیاحضرت، سپهبد، ارتشبد و تیمسار، هژبر یزدانی ها و فاریابیها، بنیادهای رنگارنگ ج.اسلامی، بنیاد علوی و مزدوران آنها… آنچنان پنجه و چنگال بر هستی ملت ما زدند که قلم از نگارش آن عاجز است… تورکمن خون گریست و خوراکش چای و چؤرک شد، بانک عمران، بانک تعاونی، بانک کشاورزی، بنیاد مستضعفین، نزولخواران… آخرین رمق شان را و آخرین قطره خونشان را مکید و می مکد…تورکمن برای یافتن لقمهای نان آواره شهرها شد و از رگ و خون ملی و فرهنگی خویش گسست، آسمیلاسیونی به آن وسعتی و مانگقورت شدنی به این وحشتناکی…
انتقامی به این وحشیگری
توماج و یارانش آنچنان بر پوزۀ این زالو صفتان کوبیدند که تا مدتها نتوانستند بخود بیایند. جانیان لباس نظامی خویش را در آورده، عبای آخوندی بر تن کرده در پی فرصتی بودند تا از رهبران شوراها انتقامی سخت بگیرند… برای ربودن و کشتن توماج چندین ماه نقشه کشیدند…
چرا رهبران ما به دام جلادان می افتند؟
به نظر ما علت اساسی و بنیادین آن ضعف آگاهی از تاریخ مان و درسگیری از تجربیات گرانبهای آن می باشد:
- آلپ أرتونگنگا: 700 قبل از میلاد- قهرمانی محبوب و شجاع که توانست اتحاد وسیعی از تمامی تورکان تورکستان ایجاد کرده علیه تجاوزگری مادها مبارزه کرد. کیخسرو (هوخشتر- سومین پادشاه ماد) به بهانه صلح مجلسی ترتیب داد و از آلپ أرتونگنگا دعوت کرد و در شراب آنها داروی بیهوشی ریخت و ناجوانمردانه قهرمان تورکان را کشت.
- آبا سردار: سال 1558- جنگاور شجاع تورکمن که علیه سیاست تجاوز و سرکوبی شیعه قزیلباش شاه تهماسب صفوی مردانه ایستادگی کرد و پیروزیهایی علیه حاکمان دست نشانده شاه در استرآباد کسب کرد…، به بهانه صلح، دختر حاکم استراباد را به زنی به وی دادند و این زن طبق نقشه قبلی در خواب سر از تن آبا سردار جدا کرد.
- آنه گلدی عاج- سال 1310- سرداری شجاع که چندین بار در مقابل لشکر متجاوز ایران بسرکردگی ژنرال زاهدی در منطقه سلاخ و کومیش دفه ایستادگی کرد، حتی پس از اشغال صحرا بیش از 7 سال خواب به چشمان ژاندارمهای شاه راه نداد، چندین بار برای دفع قشون به کومیش دفه شبیخون زد… بالاخره با حیله توسط ژاندارم تورکمنی بنام نایب نیازی بدام افتاده ناجوانمردانه از پشت مورد اصابت گلوله قرار گرفت.
- محمدطاغن آق آتابای- در مقابل ظلم ژاندارمها طاقت نیاورده یکی از آنها را به درک واصل کرد و آواره دشت و صحرا شد. بالاخره در مقابل وعدههای حکومت که در صورت تسلیم شدن بخشیده خواهد شد، دستگیر پس از ده سال زندان، بالاخره در خرداد 1343 در تپه میل گنبد قابوس به دار آوریخته شد.
- ….
- آیا بازهم فرزندان رشید ملت ما گرفتار حیلههای حکومتی خواهند شد؟ به نظرم تا وقتی که با شعارهای فریبنده آنان و با طناب پوسیده- شعارهای قشنگ و دهن پر کن آنان به چاه برویم امکان خارج شدنمان نیست.
برگردیم به اصل مطلب نقشه ربودن و ترور رهبران ملی مان!
جلسه مخوف شب 18 بهمن 1358
پنج روز پس از ربوده شدن توماج و یارانش نشریه “کار” (ویژه حوادث ترکمن صحرا) ارگان چریکهای فدائی اعلام کرد که رهبران شوراها دیر وقت شب، پس از بازگشت از دیدار با مقامات رسمی ج. اسلامی در خیابان محله ترک آباد گنبد توسط پاسداران ربوده و به تهران منتقل شده است.
سئوال:
- چرا جلسه با مقامات رسمی ج. اسلامی در شب برگزار شد؟ رسم بر این است که جلسات رسمی در ساعات کار اداری در روز برگزار می شود.
- توماج در آن شب لعنتی با کدام مسئول حکومتی دیدار داشت؟ چرا اسم و رسم آنها تابه امروز، پس از گذشت 43 سال معلوم و اعلام نگردید؟
- نماینده سازمان چریکها در منطقه اسفندیار کریمی با عنوان سازمانی (فریدون) که تمامی حرکات ستاد شوراها، جلسات کادرهای محلی، پیشگام گنبد و… را کنترل میکرد قاعدتا می بایستی به مرکزیت سازمان در تهران خبر تشکیل جلسه شب لعنتی، رهبران ملی را با نمایندگان ج. اسلامی خبر داده باشد که “کار” آنرا پس از چند روز منتشر میکند و گرنه سازمان از کجا می توانست خبر آن جلسه کذائی و ربوده شدن رهبران را خبررسانی بکند. مگر اینکه خودشان جزئی از این توطئۀ ربود شدن بوده باشند.
- تا وقتی که اسفندیار کریمی، تمامی ماجرای ربوده شدن رهبران تورکمن را بازنگو نکند انگشت اتهام بسوی او نیز می باشد. سکوت وی تا این مدت چیزی جز رضایت از کارش نمی باشد. دیر نیست آن روزی که این شخص مرموز در دادگاهی علنی به مشارکتش یا عدم مشارکتش در ربوده شدن رهبران اعتراف کند. دست ملت ما همیشه بر یقه او خواهد بود.
- توماج با مسئولین و ارگانهای ج. اسلامی در منطقه بطور علنی و رسمی دیدار می کرد و در مورد بذر و کود و… با آنها مشورت می کرد، احتیاجی به نشست شبانگاهی آنهم به دارازا کشانیدن تا نیمههای شب نداشت.
- از فروردین ماه تا بهمن 58 توماج با هیئتی از ستاد، از قم و تهران دیدارهائی داشت. در واقع مسول و نماینده و سخنگوی اصلی جنبش ملی تورکمنها شیرمحمد درخشنده توماج بود، عزیزان دیگرمان، حقوقدان و وکیل دادگاه طواق محمد واحدی و معلم مختوم جزو شورای شهر گنبد بودند، جرجانی مهربان ما نیز در شوراهای روستایی و تشکل دهقانان در شوراها- بویژه در تاتار علیا فعالیت می کرد- یعنی در نوک تیز رژیم ربودن توماج قرار داشت و دیگر یاران ما به قول آخوند ارزانش به طور اتفاقی به آن نشست لعنتی راه یافتند.
- محل نشست: این نشست لعنتی در کدام محل صورت گرفت. مسلما در مقر ستاد نبود. چرا که ماشین حامل رهبران پس از نشست- بطور عمدی طوری خیابانها را بند آوردند، با موانع مصنوعی- سر از ترک محله در بیاورد. گنبد شهر بزرگی نیست، فریدون (اسفندیار کریمی) حتی مسیر برگشت ماشین رهبران و مقامات را نیز توضیح داده می گوید که ماشین رهبران پس از عبور از پل… یعنی ایشان می بایست از کل ماجرای نشست و جریان آن شب لعنتی باخبر بوده باشد.
- به نظر من اساسا چنین نشستی در کار نبوده، برنامه طوری ریخته شده که توماج را به قتلگاه دعوت کنند. تلفنهای مکرر ارزانش به ستاد (کانون) و صدای ناشناس از آن سو به چه معنی می باشد؟ این به اصطلاح نشست با مقامات کشاورزی و یا هئیت واگذاری زمین، چیزی جز کشاندن رهبران به قتلگاهشان نمی باشد و گرنه عنوان و اسامی آن مقامات رسمی کذائی تا حالا منتشر می شد. چنین جلسهای برای مذاکره درکار نبوده است.
- پس از انتقال رهبران ملی به تهران و توقیف آنها در پادگان ولیعصر، نشریه “کار” دستخط پاسداری بنام حسین استکی را (در چندین برگ) منتشر کرد که گویا این شخص چهار نفر از رهبران شورا را تحویل گرفته است. اگر چریکها تا این حد در ارگانهای ج. اسلامی نفوذ داشتند چرا برای رسانهای کردن و یا آزاد کردن آنها در تهران اقدام نکردند، در تهران که بهتر از خفقان گنبد، میشد جو عمومی را برای آزادی انقلابیون برانگیخت. چرا این اقدامات افشاگرانهشان را پس از ترور رهبران انجام دادند.
- رژیم فاشیستی ج. اسلامی حتی آن امکاناتی را که برای هویداها، نصیری ها، خسرودادها… قائل شد، یعنی تشکیل دادگاه علنی، برای رهبران عدالتجوی ما دریغ داشته، بدون هیچ سئوال و جوابی با یک کلام خلخالی جلاد به وحشتناکترین وجه- لینچ و به خوجه اعدام سپرده شدند.
- فئودالها و سرسپردگان دستگاه شاهنشاهی و جلادان آنها در لباس کمیته و پاسداری آنچنان از قیام دهقانان تورکمن به خشم و غیظ در آمده بودند که دستشان به هر تورکمنی که می رسید با تبر و سرنیزه مثله می کردند. این نشانه به ثمر رسیدن بذر انقلابی بود که توماج و شوراها پاشیده بودند، می باشد.
—سئوالی از مسئول کانون و جنبش در بندرتورکمن در رابطه به ربوده شدن سه تن از شخصیتهای برجسته منطقه؛ پرویز ایرانپور، نازدردی نوشین و یوسف قرجه
ایشان در خاطراتشان -منتشره در فضای مجازی- در رابطه با حوادث بهمن ماه 1358 نوشتند که پس از اشغال شهر بندرترکمن توسط ارتشی ها و ایجاد جو امنیتی بسیار شدید- در آن شب ربوده شدن سه تن از شخصیتها- به فعالین سیاسی تورکمن دستور داده می شود که آن شب را در خانههایشان نخوابند- حتی “ع.بوٌغدا” در مسجد می خوابد. صبحگاهان که هنوز هوا تاریک بود، 30 الی 40 نفر از تورکمن منجمله مرحومان ایرانپور، نوشین و قرجه را به در حیاط پشتی ساختمان شهربانی جمع می کنند و تا ظهر از اعزام آنها به بهشهر خودداری کرده، منتظر واکنش اعتراضی مردم شهر می مانند، وقتی هیچ صدای اعتراضی شنیده نمی شود، از میان آنها 8-7 نفر را به بهشهر می برند (از گفته های طاهر برادر نوشین که خود جزو اسرا بود) که پس از بازداشت سه نفر بقیه را نیز در بهشهر آزاد می کنند و بالاخره این سه شخصیت را به گنبد آورده در خیابان امامزاده به رگبار می بندند.
سئوال اینجاست، وقتی چنین حس دستگیری وسیع وجود داشت، حتی به بعضی از فعالین هشدار هم داده شده بود، آیا امکان با خبر کردن اهالی از این آدم ربائی- مثلا شعارنویسی و یا ایجاد پخش اعلامیه و یا شبنامه وجود نداشت؟ این فقط یک سئوال می باشد، می دانم که تانک و ارتشی ها همراه با پاسداران در شهر جولان می دادند.
سئوالی از مسئولین پیشگام گنبد مبنی بر اصرار بر راهپیمائی واقعه سیاهکل- 19 بهمن 1358
فرخ نگهدار در مصاحبه ای که با ایشان داشتم (گلی)، شدیدا تأکید میکرد که برگزاری راهپیمایی گنبد اشتباه بود تأکید داشت که «ما اشتباه کردیم»- در حالیکه در اکثر شهرهای ایران بخاطر تشنج موجود راهپیمائی سیاهکل لغو شده بود، چرا شما به انجام راهپیمائی اصرار ورزیدید. در صورتی که فضای شهر گنبد از روز 17 بهمن بشدت متشنج شده بود، حتی پاسدارها به مجوز رسمی داده شده به کانون در مورد راهپیمائی توسط فرمانداری گنبد، وقعی ننهاده، تهدید به برهم زدن راهپیمائی داشتند، چرا نتوانستید اوضاع را تحلیل کرده، بسرعت “پلان ب”- نقشه آلترناتیو را اجرا کنید، یعنی چرا مردم را از صحنه دور نکردید برعکس، در مقابل ساختمان کانون به تحصن نشسته مردم بیدفاع را آماج تیربار شصت قرار دادید؟
اخیرا شخصی که اینک تحت عنوان “ترکمنهای دمکرات ایران” شروع به فعالیت کرده، در نوشته اش تحت عنوان “بمناسبت 43 – مین سالگرد ترور حکومتی توماج و یارانش!” منتشره در وبلاگ گفتمان ترکمنها بتاریخ 11 فوریه 2023 — اظهار داشتند که «توماج و یارانش جنبشی را رهبری کردند که هر چند خالی از نارسایی و اشتباهات نبود…»
سئوال: اینک که پس از چهار دهه راجع به حوادث ستادشوراها سخن می گوئید، کاش بعنوان یک شخص ناظر و شاهد بر حواث و جریانان آن مقطع، توضیح می دادید که اشتباهات و نارسائیها چه بود؟ آیا سکوت شما بر رضایتتان به سرکوبیها اشاره نمی کند؟
به نظر ما رسوخ داده شدن چریکهای وارداتی- به آنهائی که تا آن موقع حتی «ت» تورکمن و تورکمنصحرا را نیز نشینده بودند- به سرزمین ما و نشانیدن آنها بر سر سفره مان، بزرگترین و اصلی ترین اشتباه بود. این فدائیان وارداتی، اپورتونیستهایی بودند که حتی در محفل کمیته مرکزی چریکها نیز محبوبیتی نداشتند و آنها را بعنوان مسول!! به منطقه فرستاده، از جمع کمیته مرکزی خارج کردند. (در مقاطع بعدی مبارزات، کمتر به نام و نشان آنها بر می خوریم)، اینان با کمک همنوعان و همفکران خویش در تورکمن صحرا به غارت ثروتهای ملی مان دست یازیدند. گوسفندها را به چوبداران بابلی و آملی فروختند و پولش را بالا کشیدند، پول فروش محصول 20 درصد شوراها چی شد؟ الان کدام “چریک فدائی” در کدام شهر اروپائی با آن پولهای دزدی به ریش ما میخندد؟!
تورکمنهای مسئول پیشگام گنبد با پر کردن در و دیوار شهر با شعارهای تهییجی در وصف فدائی (فدائی- فدائی، یول گؤرکزن فدائی)- که حتی مرحوم واحدی و ارزانش نیز از آن به تعجب افتاده بودند- در ایجاد جو تشنج در منطقه و کشاندن تودهها به راهپیمائی کذائی 19 بهمن نقشی اساسی داشتند… گردانندگان پیشگام گنبد باید جوابگوی مسئولیت خویش باشند.
اساسی ترین نارسائی در جنبش شوراها، میدان دادن به نفوذ فرصت طلبان در صفوف جنبش می باشد که متأسفانه تابه امروز نام و آوازه جنبش ملی- دمکراتمان را به چالش می کشند… و حالا که دوباره برای جنبش زن زندگی سر از لاک خویش در آوردند، بجای شعار “زنده باد تورکمن و تورکمنصحرا» شعار شوونیستی “زنده باد ایران” سر می دهند، خوب، این نشاندهنده ماهیت و ذاتشان می باشد. به قول تورکمن: «küýkini gör düzeder» (گوژپشت را قبر راست می کنه)
—ترور رهبران شوراها و کمربند سبز ضد شوروی:
تورکمن صحرا بین دو اردوگاه سوسیالیسم و کاپیتالیسم منطقه حائلی بود که جاسوسان دو قطب در سرزمین ما جولان می دادند. بویژه پس از پیروزی بلشویکها و استقرار نظام شوروی در تورکمنستان، فعالیت جاسوسان سازمان اینتلجنس سرویس بریتانیا و سازمان ضدجاسوسی و امینتی شوروی موسوم به “گ.پ. ئو GPU (ک گ ب بعدی)، شدت بیشتری به خود گرفت. در شمای سازمان جاسوسی انگستان (MI6) در ایران، پایگاه ویژهای برای گنبد در نظر گرفته شده بود:
«…چون منطقۀ اترک، مأوای ترکمن ها بود روسها[شوروی ها] تلاش میکردند تا با ایجاد شبکه در بین آنها هم از وضع منطقه مطلع شوند و هم تعداد بیشتری را به خود متمایل کنند. لذا، اداره کل هشتم با آگاهی بر این موضوع، تشکیلات متناسبی را در این منطقه مستقر نمود و مواردی را نیز کشف کرد. روش تماس بیشتر به این شکل بود که فرد جاسوس شب هنگام خود را به مرز ایران و شوروی میرساند و با علائم خاصی پاسگاه مرزی شوروی ترتیب ورود او را به خاك شوروی میداد او همان شب اطلاعات مکتسبه را به طرف روس خود رد می کرد و دستورات لازم را اخذ و به همان ترتیب به ایران مراجعت می نمود. فعالیت روس ها در این زمینه شدید نبود بسیار محتاط عمل می کردند…» (آرشیو اسناد ساواک- گزارش فردوست)
کشف گروه عبور دادن تودهای ها از مرز تورکمنصحرا به تورکمنستان توسط ارازمحمد تکه و یالقاب آتابای توسط شهربانی گنبد و گرگان نیز مؤید اظهارات فوق می باشد.
در این میان سازمان جاسوسی شوروی نیز بیکار نمی نشست. آنها با پوشانیدن لباس تورکمنی به جاسوسان خود و فرستادن آنها به داخل ایران بویژه نواحی مرزی مراوه تپه سعی میکرد تا در درون جنبش های محلی رسوخ کنند. گزارش جرج سرگییویچ آقابکف (ارمنی) مأمور عالیرتبه گ.پ.ئو در منطقه ترکستان و تورکمنستان در خاطرات خود مؤید این تفکر می باشد. وی راجع به نفوذ جاسوسان شوروی در قیام سروان لهاک خان، موسوم به سالار جنگ- نهضت پاداشیزم- می نویسد:
«برای اجرای این مأموریت من به ترکمنستان عزیمت نمودم و در عشق آباد «کاروتسکی» نماینده «گ. پ. ئو در بین ترکمنها را احضار و از او خواستم تا مرا در جریان حوادث اخیر خراسان مراوه تپه بگذارد. در اینجا «کاروتسکی اقرار نمود که در جریان این غائله با ابتکار شخصی خود در حدود ۵۰ نفر از سربازان گارد مرزی را با لباس مبدل [ترکمنی] و مسلح به مسلسل به خراسان [مراوه تپه] روانه کرده تا تعلیمات لازم را به افراد شورشی بدهند، که البته این تعداد قوا برای پشتیبانی از این قیام کفایت نمی کرد…» (خاطرات آقابکف. ترجمه ابوترابیان. ص 102)
بعداز از انگلستان نوبت به آمریکا رسید. آمریکا در منطقه تورکمنصحرا- چنارلی مراوه تپه- رادار شنود قوی و ایستگاه جاسوسی علیه شوروی ایجاد و برای کارکنان این ایستگاه تأسیسات زیرزمینی در نزدیکی مرز احداث کرد.
یکی از رادارهای قوی شنود آمریکائیان در مرز شوروی
ایادی امپریالیسم تغییر لباس و چهره داده و مسلمان شده با زدن اتهام عامل شوروی بودن جنبش ملی دمکراتیک تورکمنها به شوروی، بهانه ای یتراشیده، سرکوب را شدت بخشیدند. رژیم ج. اسلامی تبلیغ می کرد که شوروی ها به ترکمنها تفنگهای مادون قرمز می دهد و… تا سرکوب وحشیانهشان را توجیه کنند.
در روزنامه های مرکز آن دوره چنین مطالبی منتشر می شد:
روزنامه اطلاعات 14 فروردین و آیندگان – چهارشنبه 15 فروردین ۱۳۵۸
ناشر جعلیات
روزنامه اطلاعات. 12 فروردین 1358- مسکو- یونایتدپرس- پراودا ارگان حزب کمونیست شوروی، بنگاه سخن پراکنی بریتانیا (بی بی سی) را به باد انتقاد گرفته و آن را ناشر جعلیاتی از قبیل درگیری شوروی در نزاع بین ترکمن ها و واحدهای نظامی دولت ایران خطاب کرده است. پراودا در مقاله ای راجع به ایران نوشته است، مأمورین ساواک، مقام های پیشین ایران، افسران ارتش شاه سابق، درباری های پیشین و کارگزاران “سیا” اینک می کوشند که بر مشکلات ایران برای ایجاد زندگی تازه هرچه بیشتر بیفزایند و نزاع فرقه یی بین گروههای ملی و مذهبی را تا سرحد انفجار ارتقاء دهند و گناه بروز این نزاع های خونین را به گردن نیروهای دموکراسی و نیز شوروی بگذارند.
روزنامه اطلاعات اضافه می کند: رادیو عشق آباد ترکمنستان شوروی مرتبا به زبان ترکمنی مردم را تحريك و در گفتار های خود تراکمه را به پایداری و استقامت در جنگ دعوت میکند.
-
- روزنامه پراودا هرگونه شرکت ترکمن های شوروی را در نبردهای گنبدقابوس قویا تکذیب کرد. ارگان حزب کمونیست شوروی گزارشهایی را که در این باره انتشار یافته است “اختراعات مغرضانه” خواند و تأکید کرد که هیچ یک از اتباع شوروی بدون اطلاع مقام های ایرانی از مرز دو کشور نگذشتند.
در بحبوحه هجوم وحشیانۀ رژیم به تورکمنها در بهمن 58، دو تن از دیپلوماتهای سفارت انگلستان به منظور رصد وقایع مرزی از تهران به گنبد می روند.
گزارش ۲۸ فوریه ۱۹۸۰/ ۹ اسفند ۱۳۵۸ دیپلومات “ردوی” به لندن- ده روز قبل از این گزارش، جنازه چهار تن از رهبران شوراهای ترکمن و اعضای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، در جاده بجنورد کشف شد. ردوی با اشاره به کشته شدن ۱۳۷ ترکمن و ۳۶ پاسدار و زخمی شدن ۸۱ترکمن و ۶۷ عضو سپاه در ترکمن صحرا: “احساس شخصی من این است که واقعا مهم نیست چه کسی این افراد را به قتل رسانده، ولی تعداد کشتهها و زخمیها، ابعاد ناآرامی در گنبد را نشان میدهد و این حادثه در مجموع نشانگر قدرت فداییان خلق است.”
تلاش عوامل امپریالیسم و ایادی رسوخ کرده آنها در حاکمیت ج. اسلامی این بود تا جنبش تورکمنها را به آن سوی مرزها و چپی ها حواله داده، سرکوبیشان را موجه جلوه دهند و به این وسیله در تنگتر کردن محاصره شوروی و ایجاد کمربند سبز بر دور آنرا تشدید کنند. جانیان برای رسیدن به این اهداف پلید خویش ملتی را قربانی نیات شوم خویش کردند.
آرنه گلی
مدیر مرکز مطالعات تورکمن
26 بهمن 1401 برابر با 15 فوریه 2023
در مورد اطلاعات بیشتر از اسفندیار کریمی (فریدون) در تورکمن صحرا همچنین به لینک زیر کلیک نمائید:
سخنرانی توماج درست شش روز قبل از ربوده شدنش