
احمد قاسمیها، فریدونها؛ برآیند مشترک: ممانعت از ایجاد حزب سیاسی مستقل تورکمن!
درسگیری از تجربیات تاریخی
ملت رزمندۀ تورکمن در طول یکصدسال اخیر در سه پروسۀ سیاسی، با اهمیتی شکوهمند برای آزادی خویش بپاخاسته، شجاعانه و از جان گذشتگی وصف ناپذیری در تعمیق دمکراسی در ایران قیام کرد. متأسفانه تابه امروز پس از گذشت یکصدسال از آنها، آنچنان که باید و شاید این تلاش رهبران جنبش مورد آنالیز دقیق و درست سیاستمداران ما قرار نگرفته و از آن درسگیری لازم بعمل نیامده است. هرسه مورد جنبش که در زیر به آنها خواهیم پرداخت، متأسفانه بسوی حرکتی برای ایجاد حزب و یا تشکل سیاسی مسقل فرانروئید. سعی می کنیم چرائی آنرا توضیح دهیم. شایان ذکر است که بحث مربوط به شرکت تورکمنها در انقلاب مشروطیت و طرد استبداد صغیر محمدعلیشاهی در تورکمنصحرا بحثی جداگانه است که آنرا به فرصتی دیگر موکول می کنیم.
قبل از وارد شدن به مبحث اصلی تأکید می شود که انتقاد از سیر تاریخی جنبش در هر سه پروسه به معنی انکار جنبههای شکوهمندانۀ آن نبوده و باب بحث و گفتمان باز می باشد.
- قیام وسیع و سراسری جمهوری خواهی سالهای 1305-1300
در شرایطی که کشور نوبنیاد شوراها (اتجاد جماهیر شوروی سوسیالیستی) توسط مزدوران امپریالیسم بریتانیا- در محدودۀ ایران نیز مورد محاصره اقتصادی و نظامی قرار داشت، و در حالیکه مزدبگیران استعمار انگلستان در لباس شیخ الاسلام ها و آیت اللهها در تلاش تنیدن تار عنکبوتیِ شبکههای جاسوسی در سراسر ایران بودند، آزادیخواهان آذربایجان برهبری شیخ محمد خیابانی، کلنل پسیان در خراسان و جنبش گیلان برهبری کوچک خان جنگلی و در همسایگی آنها تورکمنها با رهبری با دو بازوی سیاسی و نظامی (عثمان آخون- نفس سردار) با تمام تلاش خویش در راستای ایجاد رژیم جمهوری در ایران شدند. بگونهای که اندکی بعد رضاخان سردار سپه نیز برای عوامفریبی خود را طرفدار جمهوری جا می زند.
جنبش جمهوریخواهی تورکمنها در نتیجه ارتباط با جمهوریخواهان تورک (تورکهای جوان—آتاتورک) از یکسو و جمهوری تأزه تأسیس تورکمنستان شوروی (غایغسیز آتابیها) و با الهام از ایدههای بالندۀ این جریانات هرچه مستحکمتر به پیش می تاخت. بگونهای که در 30 اردیبشهت 1303/ 20 مه 1924 در کنگره سراسری خود که متشکل از تمامی رهبران تورکمن از شرق دریای خزر تا گوللیداغ را فرا می کرفت، جمهوری مستقل خویش را اعلام کرده، عثمان آخون را به رهبری آن برگزیدند. در این کنگره (قورولتای) اعضای مجلس رهبری نیز تعیین گردید. در واقع ساختار کلی و کامل یک دولت ملی تدوین گردید. شایان توجه است که این اتحاد عظیم سراسری تمامی سران طوایف تورکمنها در دورۀ بعدی تنها در سال 1357 و 1358 همزمان با تشکیل ستاد شوراها تکرار گردید. که شرح جزئیات آن در کتابها و سایتها در اختیار علاقمندان قرار دارد.
باید اذعان داشت که متأسفانه این حرکت سترگ تورکمنها با آن وسعت سراسری نتوانست به آرمانهای خود نائل آید. البته ما عامل سرکوب خارجی (لشکرکشی وحشیانه رضاشاهی و تفرقه اندازیهای حاکمان استراباد و بجنورد و خیانت سران کرد بجنورد مانند معزز خان- که بعدا بدستور رضاشاه اعدام گردید) را از چشم دور نمی داریم، ولی نکتهای که باید بدان تأکید کرد این استکه وجود و نقش مخرب موریانههای داخلی این جنبش می باشد. تحلیلگرانی که شاهد قیام تورکمنها در این مقطع بودند، همانند «و. بریوزکین» (از کمیته انقلابی ترکستان- اعزامی از داشکنت به کومیش تپه) اشاره می کنند که حاکم استراباد در ارتباط با عثمان آخون و رجب آخون؛ دو رهبر روحانی جنبش سعی می کرد این حرکت را از دورن بپوساند. رجب آخون بخاطر رابطه تجاری که تاجران طایفهاش با بارزگانان استراباد و مازندران داشت، نمی خواست در بلوای! جمهوریخواهان شرکت کند، از سوی دیگر عثمان آخون نیز بخاطر دوستی نزدیک با حاکم استراباد و دریافت کمک نقدی از حاکم- اسناد و قبوض مبالغ دریافتی در آرشیو مرکز مطالعات تورکمن موجود است- در جلسات و نشستها از سیاست دوگانه پیروی می کرد. (اشاره به کتاب همت آتایف) یعنی از یکسو نفس سردارها و گوکی صوفی ها را تشویق به مقاومت علیه قشون تهاجمی میکرد، از سوی دیگر زیرکانه با مقامات رسمی در ارتباط بود. رهبران جنبش تورکمنصحرا بدون آگاهی از روند روابط شوروی با ایران، چشم یاری از رهبران تورکمنستان جوان را داشتند که آرزوئی پوچ و خیالی بیش نبود، چرا که استالین، رژیم رضاشاه را مورد تأئید قرار داده بود، حتی در مطبوعات تورکمنستان آن روز رئیس جمهور وقت آیتاکوف، تورکمنهای ایران را به اطاعت از حکومت مرکزی دعوت میکرد.
خلاصه می کنیم: جنبش عظیم و سراسری جمهوریخواهی تورکمنها بخاطر فقدان رهبری مستقل و دوراندیش از یکسو و ارتباط مشکوک با حکومت مرکزی از سوی دیگر، و از همه مهمتر هجوم وسیع قشون تابه دندان مسلح تهران، به شکست انجامید و تابه امروز فعالین سیاسی نتوانستند بخوبی به تجزیه و تحلیل و آنالیز آن بپردازند و این ضعف بزرگ جنبش به دورههای بعدی نیز کشیده شد که در زیر بدان خواهیم پرداخت.
- حزب توده و جنبش سیاسی سالهای 1327—1323
سرکوبی جنبش جمهوریخواهی و اشغال سرزمین ما توسط قداره بندان درباری و تسلط بر مالکیت اراضی زخم مهلکی بر روح و جان ملت ما انداخت. از سال 1315 دانشجویان و محصلین تورکمن به آگاهگری و افشاگری این تسلط خونین پرداختند، زندانها و شکنجهها، قتلهای سیاسی در زندان قزلحصار- مرگ قربانمحمد سیوری و حاجی خان اوغوزی- دستگیریهای فلهای باباییها، فرزانهها، گوگلانیها، انصاریها…که تا پایان سقوط رژیم سیاه دیکتاتوری رضاشاهی ادامه داشت، نتوانست مانع این افشاگریهای دیکتاتوری بشود. با تأسیس حزب توده در بهمن 1320 و بتدریج گسترش آن در سراسر ایران، در تورکمنصحرا- بویژه در شهر کارگری و صنعتی بندرشاه سابق ابتدا تشکلی تحت عنوان “شورای متحده کارگران بندرشاه” و سپس در 22 دی 1323 حزب توده در گنبد با نام نویسی بیش از 700 نفر رسما تشکیل می شود که عنوان آن “کمیتۀ ایالتی دشت گرگان” بود. ابتدا دکتر گرجی، سپس ارازقلی کلامی و بالاخره غایب بهلکه بعنوان مسئولین حزب انتخاب شدند. نماینده حزب توده در گرگان شخصی اصفهانی بنام احمد قاسمی بود که به حرکت حزب در تورکمن صحرا نیز نظارت تام داشت. (احمد قاسمی بعدها به جنبش مائوئسم ضد حزب توده پیوست)
حکومت مرکزی برهبری شخص نخست وزیر یعنی قوام السلطنه با ایجاد حزب دمکرات رقیبی برای حزب توده گردید که برخی از فعالین جدا شده از حزب نظیر کلامی و بعدا آنه قلیچ بابابئ، تاجی ایرانپور و قلیچ نظری جزو فعالین تورکمن، دمکراتها بودند. عوامل حکومت به منظور ایجاد تشنج در بین تورکمنها با پاره کردن تابلوی اعلانات طرفین و حمله چماقداری به دسته متینگ طرفین، به خوبی به نیات شوم خویش نائل می آمد. جو بگونهای آلوده شده بود که امکان فعالیت سالم سیاسی در تورکمن صحرا وجود نداشت.
کمیتۀ ولایتی گنبدکاوس حزب توده، بعنوان تنها تشکل سیاسی چپ در بین تورکمنها حرکت می کرد. غیر از آن فعال سیاسیایی نبود که به فکر ایجاد تشکل مستقل سیاسی همانند فرقه دمکرات آذربایجان و یا حزب دمکرات کردستان باشد، نبود، تقریبا تمامی فعالیتهای سیاسی تورکمنها در انحصار حزب توده بوده و آن کاملا دنباله رو سیاست کلی حزب توده بود. در این دوره فعالین تودهای تورکمن در متینگها و سخنرانیهای خویش علیه فئودالها و غاصبین زمین مبارزه کرده گاه گداری نیز به مطالبات فرهنگی منطقه اشاره می کردند. ولی هرگز برای ایجاد حزب یا تشکل مستقل سیاسی به میدان نیامدند.
عدم تشکیل حزب و یا تشکل مستقل سیاسی در این دوره را می توان به اعتماد بیش از حد به توانمندیهای حزب توده و اعتماد مطلق به آن از یکسو، مخالفت شدید حزب با ایجاد هرنوع تشکل مستقل از سیاست خود در منطقه از سوی دیگر جست، بگونهای که تمامی زیر مجموعههای حزب، نظیر «جمعیت مبارزه با استعمار» و …وابستگی مطلق تشکیلاتی به کمیتۀ مرکزی را داشتند.
در متینگ اول بهمن 1324 فعالین سیاسی تورکمن در گرگان، غایب بهلکه خواهان تشکیل انجمن مستقل- همانند انجمن ایالتی آذربایجان می شود. مرحوم بهلکه در ادامه سخنرانی خویش اشاره می کند: “دولت به ترکمن صحرا اجازه و حق تشکیل انجمن مستقل را بدهد والا خود تراکمه برای اصلاحات امور داخلی شروع به اقدام خواهد نمود در این موضوع هم تلگرافی بعنوان قطع نامه تهیه که بمرکز و چند روزنامه مخابره نماید…”
این حرکت سیاسی استقلال طلبانه غایب و یاران وی به نتیجه نمی رسد چرا که زمینههای اغتشاش و تحریک از چندین ماه قبل با سخنرانی های تهییجی و تحریک آمیز احمد قاسمی در گنبد- (بیاد بیاورید حرکات تشنج انگیز مسئول چریکهای فدائی فریدون (اسفندیار کریمی) در گنبد قبل از واقعه سیاهکل را– شروع شده بود. بگونه ای که از گنبد به مرکز گزارش می شود: “وضعیت[سیاسی] گنبد خیلی خراب و قاسمی نامی از طرف حزب توده ضمن نطق های مهیج خود اهالی را بوحشت انداخته و انقلاب نزدیک را وعده می دهد..” (از سخنرانی 10 شهریور 1324)
فعالین سیاسی تورکمن زیر پرچم حزب دمکرات- نظیر بابائی نیز از مدتها قبل وابستگی تام خویش را به اشرف- قوام السلطنه طی تگرامی ابراز کرده بودند.
اینها جزئیاتی از یک نمایش بزرگ اغتشاش برانگیز در تورکمنصحرا بود که مانع ایجاد یک تشکل و حزب فراگیر ملی -سیاسی گردید که نتایج منفی آنرا تابه امروز با پوست و گوشت خویش لمس میکنیم.
- قیام وسیع سال 1358، ایجاد نخستین تشکلهای ملی و ورود چریکهای فدائی به منطقه
ظهور تشکل «فدائیان ترکمن” در گنبد—در سال 1357 دانشجویان ترکمن با کمک معلمان و فرهنگیان مترقی منطقه، توانستند اولین تشکل نیمه مخفی مقاومت در مقابل حکومت دیکتاتوری شاه را در منطقه ترکمنصحرا، با نام ” فدائیان ترکمن” پایه ریزی بنمایند که برپایی نمایشگاه کتاب در محل باغ ملی و راه اندازی تظاهرات ضد دیکتاتوری در گنبد در آبانماه ۵۷ را در کارنامه خود دارند…
ورود چریکهای فدائی پس از تشکیل کانون و ستاد به منطقه:
در طول فعالیت های سازمان چریک های فدائی خلق ایران در ترکمنصحرا آنها حضوری نیمه مخفی داشتند و فعالیت هایشان هم سریتر بود.
در اواخر بهمن ماه 57 به دعوت هواداران [ترکمن] سازمان چریکها، افرادی چون محمود حسن پور و حشمت الله رئیسی از سوی سازمان عازم گنبد می شوند تا پیوند خود را با این هواداران- فدائیان ترکمن- مستحکم سازند. در اواسط اسفند حسن جعفری به بندر ترکمن می رود و عباس هاشمی و محمود حسن پور [محمود دراز] راهی گنبد می شوند. یعنی چریکها پس از تشکیل کانون و ستاد به منطقه آمدند. (کتاب چریک های فدائی)
اقدام برای تشکیل یک تشکل سیاسی
آقای جوما بودش یکی از فعالین سیاسی اظهار می کند که فدائیان مخالف ایجاد هر نوع تشکل سیاسی مستقل در تورکمنصحرا بودند. وی در این باره در خاطرات خود در مارس 2013 نوشت:
«ما معتقد بوديم كه هدف اصلى چريكها با افزودن پسوند «سياسى» به عنوان کانون فرهنگی، از يكسو تبديل كانون فرهنگى به زائده تشكيلاتى چريكهاى فدايى و از سوى ديگر جلوگيرى از تشكيل حزب يا سازمان سياسى مستقل تركمن ها در آينده بود. بهمين دليل ما در بندرتركمن، برخلاف هوادران چريكها در گنبد، كانون را كانون فرهنگى خلق تركمن نامگذارى كرديم و از افزودن پسوند «سياسى» آگاهانه صرفنظر كرديم؛ چون قصد داشتيم در آينده، زمانى كه شرايط آن فراهم آمده باشد، حزب ملى خود تركمن ها را بنيانگذارى كنيم.
در مقابل آقای “اورمان” از فدائیان ترکمن و از مسئولین پیشگام گنبد در نشریه “تازه یول” در مورد نامگذاری کانون نوشت:
« فدائیان ترکمن پیشنهاد کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن را می دهند، طرفدان حزب توده و برخی روشنفکران ملی گرا بر “کانون فرهنگی” تاکید میکنند از آنجانیکه مردم نیز در صحنه بودند اكثرا بر نظر پیشنهادی اول صحه میگذارند و بدین ترتیب کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن متولد میشود. (اورمان. تازه یول. شماره ۲)
بدین ترتیب بهترین فرصت برای تشکیل یک حزب ملی تورکمنی از دست رفت و فعالین سیاسی به تشکلی که بیشتر کار فرهنگی می کرد یعنی “کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن” محدود ماندند. علت این ناکامی را در عدم پایبندی قاطع رهبران سیاسی بر این موضوع یعنی تشکیل حزب ملی —که تابه امروز برخی از این افراد به نفی آن پافشاری می کنند— و همچنین کم تجربگی آنها به نقش هماهنگ کننده یک حزب سیاسی در فعالیتهای سیاسی و پیشبرد جنبش دانست.
تشکیل جلسات مخفی ورای کمیته رهبری منطقه:
- تشدید سرکوبی ها و اصرار چریکها بر قدرت نمائی علیه رژیم در منطقه به حساب تورکمنها
«در مقطع پائیز 58 کمیته مرکزی سازمان چریکهای فدایی بر این تصمیم بود تا با قدرت نمایی و شاخ و شانه کشیدن در مقابل جمهوری اسلامی، خود را به عنوان یک سازمان پر طرفدار معرفی کند. برای ترکمنصحرا نیز چنین شیوه ای در نظر گرفته شده بود. در ماههای آذر و دی 58، فریدون ( نام سازمانی اسفندیار کریمی) مسئول منطقه به کمک قاسم، مسئول ناحیه غرب ترکمنصحرا و کریم، ناظر سازمان در امور دهقانی، تصمیم می گیرد تا به هر نحوی شده، سیاست مورد نظر را پیش ببرد. (به نقل از خاطرات ت.آتابای)
بنابه گفته فعالین سیاسی تورکمن، چریکهای اعزامی از مرکز که ۴-۵ نفر بودند ، جلسه مخفی تری از فعالین کمیتۀ رهبری ترکمنصحرا برگزار می کردند که بعد از جنگ تحمیلی دوم حرکات آنها تشدید شده، کمیتۀ دومی را ورای کمیته رهبری تشکیل می دهند که بنابه شنیدهها، توماج و نیروهای ملی گرای تورکمن در آنجا حضور نداشتند.
کمیتۀ دوم و نقش اسفندیار کریمی در متشنج کردن اوضاع سیاسی تورکمن صحرا با اصرار بر برگزاری راهپیمائی سیاهکل
«…در جواب به سئوال جلسه از آقاﻯ فريدون در مورد دليل برگزارﻯ راهپيمائی نوزدهم بهمن در پر تشنج ترين شرايط منطقه، وﻯ مسئوليت برگزارﻯ آنرا به اصطلاح رد كرده و تمامی مسئوليت را متوجه خود كميته رهبرﻯ منطقه می سازد! اما در آخرين جلسه كميته رهبرﻯ منطقه، در مركز دستور كار آن، تصميم گيرﻯ در مورد برگزارﻯ آخرين گنگره شوراهاﻯ روستائی و تقسيم كار آن بين اعضاﻯ اين كميته بوده و مسئله برگزارﻯ راهپيمايی نوزدهم بهمن در اين جلسه، بعنوان مسئله اﻯ فرعی طرح شده و در موردآن هيچگونه تصميمی گرفته نشده بود. با طرح اين حقيقت از طرف اعضاﻯ كميته رهبرﻯ بود كه آقاﻯ فريدون مجبور به افشاﻯ رازﻯ شده بودند كه تا آنزمان از اين كميته آنرا پنهان نگه داشته بودند. بدين معنا كه منظور وﻯ از كميته رهبرﻯ كميته دومی بوده استكه بدون عضويت هيچيك از رهبران ملی تركمنها، از طرف سازمان چريكها با عضويت تنها كادرهاﻯ وارداتی و بعضی از خانمهاﻯ آنها كه متأسفانه بعضی از آنان بزحمت سواد خواندن و نوشتن داشتند تشكيل شده بود كه از وراﻯ كميته رهبرﻯ منطقه عمل ميكرد! در اصل مسئوليت آقاﻯ فريدون به تصويب رسانيدن تصميمات كميته دوم در كميته رهبرﻯ ملی و جازدن اين تصميمات بعنوان تصميم اكثريت كميته رهبرﻯ ملی بوده است! اين توهين بزرگ شايد در تاريخ هيچ حزب و سازمانی در قبال متحدين سياسی آن روا نشده و اين امر مسلماً بعنوان يكی از شاهكارهاﻯ تاريخی!! سازمان چريكها در قبال جنبش ملی تركمنها در تاريخ ثبت خواهد شد». (از مقاله کانون فرهنگی- سیاسی خلق ترکمن)
****
بدین ترتیب تاریخ جنبشهای سیاسی و جانفشانیهای ملت تورکمن در یک قرن گذشته به ما نشان می دهد که اولا بدون داشتن تشکل مستقل سیاسی نمی توان به آرمانهای جنبش و قیام نائل آمد، در ثانی تا وقتی که نیروهای رهبری کنندۀ جنبش خود مستقل نباشند و مستقل نیاندیشند، امکان تشکیل حزب و یا گروه مستقل سیاسی امکان ناپذیر خواهد بود.
امروزه ما بعلت عدم انتشار اسناد درونی سازمان چریکها از یکسو و عدم دستیابی به تجربیات رهبران شوراهای تورکمنصحرا و مألا سکوت بی معنی بعضی از کادرهای تورکمن آن دوره از سوی دیگر نمی توانیم به کنه وقایع پی ببریم و ناچارا با تکیه بر اطلاعات گردآوری شده و خاطرات برخی از شرکت کنندگان در میدان سیاست آن دوره در مورد پوزیسیون سیاسی فلان رهبر ابراز عقیده بکنیم.
راقم این سطور معتقد است که جنبش وسیع و گسترده سالهای 57 و 58 حرکتی مستقلانه و عموم برای رسیدن به آرمانهای منکوب شده ملتمان بود که متأسفانه آگاهانه و یا ناآگانه با به میدان آوردن و راه دادن به کسانی که عنوان چریکی داشتند، این جنبش به انحراف کشیده شد. صداقت انقلابی دعوت کنندگان و وارد شدگان جای خود دارد ولی عدم ارزیابی از توازن نیروها در مقابله با رژیمی که هر روز صفحات روزنامههایش با اجساد تیرباران شدگان پر می شد، مسئلۀ دیگری بود که از چشم گردانندگان جنبش افتاد.
ارنه گلی
مدیر مرکز مطالعات تورکمن
سوئد. 24 فوریه 2023 بربر با 5 اسفند 1401